📷Part 44📷

75 27 3
                                    

صدای جیک جیک و آواز دلنشین پرنده ها.....آفتاب ملایم و گرم....دست نوازشگر خورشید که با ملایمت بیدارشون کـ-اوه نه!!

اینا فقط شروع های کلیشه ای داستان ها و رمان ها بود و هیچ صبحی انقدر صلح آمیز نمیشد و برای کریس،لگد دوست پسرش به پهلوش،دلیلی بود تا باور کنه که هیچ شروع آرامش بخشی،اونم صبح بعد از سکس وجود نداره!!

با ناله ی خفه ای بیدار شد و خواب به کل از سرش پرید.میدونست دیشب جونمیون خیلی حال و حوصله ی سکس رو نداشت ولی چون تحریک شده بود،با کلی دردسر تونست راضیش کنه که حداقل یه دور با هم بخوابن.

حالا هم که صبح شده بود،جونمیون دوباره با حالت عصبیش داشت صبح عاشقونه و لطیف بعد از سکسشون رو،بهش کوفت میکرد.

"می دونستم دعوای مدرن شده بوسه،ولی نمی دونستم لگد اول صبح هم تبدیل شده به بوسه ی اول صبح....هر چند اونم وقتی تازه از خواب پا شدی و دهنت بو میده،خیلی خوب نیست...."

کریس با این فکر،آهی کشید و خواست بلند شه که جونمیون،برای بار دوم تو اون صبح به اصطلاح عاشقونه و صلح آمیز،یه شوک جدید بهش وارد کرد!

_از امروز تا یه ماه سکس نداریم.

جونمیون با لحن خواب آلود و خفه ای گفت ولی اونقدر واضح بود که به گوش های کریس برسه و برای چند لحظه،شک کنه که شاید گوش هاش هم سمعک لازم شده.

_چرا؟

نگفت "اشتباه شنیدم؟" یا "میشه یه بار دیگه حرفت رو تکرار کنی؟" چون میدونست دوست پسرش خیلی بدش میاد وقتی یه حرفی رو شنیده،خودش رو به نشنیدن بزنه و برای همین،فقط دلیل این محرومیت ظالمانه ی ناگهانی رو پرسید.

جونمیونم که حالا بالاخره یکم به خودش اومده بود،سرش رو کج کرد و خیره به چشم های مبهوت کریس گفت:«واقعاً داری میپرسی چرا؟یه نگاه به صفحه چت دیشبت با من بنداز!»

با لحن جدی جونمیون،کریس چاره ای نداشت جز اینکه سریع موبایلش رو از میز کنار تخت برداره و روشن کنه.

ماجرا به سمت خوبی نمیرفت و کریس ته دلش پشیمون شده بود که شاید بهتر بود بیخیال این تعطیلی آخر هفته میشدن و همراه بقیه،میرفتن سر صحنه ی فیلمبرداری فیلم ترسناکی که چانیول معرفی کرده بود.

اونجوری حداقل آتیش خشم دوست پسرش،فقط استادهای سبجق رو درگیر میکرد و کاری به خودش نداشت.

همین که صفحه چت جونمیون با خودش رو آورد،شروع به خوندن پیام هاشون کرد.

جونمیون:سلام.

کریس:میشه امشب بکنمت؟

جونمیون:مامانم گفته امشب شام بیای اینجا

کریس:بعدش بکنمت؟

جونمیون:میای؟

کریس:اگه میذاری بکنمت آره

جونمیون:...

جونمیون:کریس....میخوای من امشب بکنمت؟=)

جونمیون:اینجوری هم تو به سکس مورد علاقه ات میرسی و هم من میتونم یه دور درست حسابی به فاکت بدم و مطمئن بشم اون فاکر درونیم که از زندگی قبلیم مونده هنوز نمرده اونم وقتی که برای مجازاتِ به فاک دادن چندین کهکشان،بین شماها گیر افتادم!

کریس:اگه بعدش نوبت منه که بکنمت،قبوله!

جونمیون:😐😐😐😐

جونمیون:تبدیل به یه معتاد سکس شدی که هیچ امیدی بهش نیست....

جونمیون:اوکی!

جونمیون:بیا امشبم سکس داشته باشیم ولی من میدونم فردا چجوری حالتو بگیرم!

تازه اون موقع بود که با خوندن پیام هاش،فهمید که دیشب زیادی مست کرده بوده و به خاطر تحریک شدنش،از خط قرمزهای جونمیون رد شده.

با تردید سرش رو پایین انداخت و بلند شد.

خب....فقط یه ماه بود مگه نه؟

می تونست تحملش کنه!!

تازه اگه دوست پسرش اون وسطا پشیمون میشد که بهترم بود!

یه ماه فقط 30 روز بود!

فقط 4 هفته و دو روز!

فقط 720 ساعت!

فقط 43 هزار و 200 دقیقه!

فقط 2 میلیون و 592 هزار ثانیه!!

آره.....کریس....می تونست تحمل کنه مگه نه؟!

ذهنش یدفعه تو حساب کردن سریع شد و با هر لحظه بزرگتر شدن اون عدد،اخم کریس هم غلیظ تر میشد.

هومی کشید و با رضایت سمت آشپزخونه رفت تا برای جونمیون،صبحونه ی مورد علاقه اش رو درست کنه.

_______________📷🎻📷_______________

روز دختر رو به همتون تبریک میگمممم

همچنین تولد بانی لیدری خودم رو که بایس اولم تو تمام دوران کیپاپ بوده،هست و خواهد بود:')

این نیم پارت رو به خاطر دل خودم و مناسبت تولد سوهو آپ کردم و ادامش رو هر وقت تونستم آپ میکنم^^

فقطم تو واتپد آپ شده....

به هر حال اینم بگم که ورژن های کایسو،هونهان و سپ این فیک هم تو پیجم آپ شده اگه ورژن های دیگه رو بیشتر میپسندین میتونین شروعش کنین هر چند آپ اون سه تا از اول شروع میشه و کم کم جلو میره

مراقب خودتون باشین^^

تا دیداری دیگر بدرود!

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Where stories live. Discover now