📷Part 45📷

67 27 0
                                    

_تو درست مثل یه آپاندیسی!!

با حرف یدفعه ای سهون،چانیول چشم هاش رو گرد کرد و گفت:«ها؟چرا یدفعه شدم آپاندیس؟»

_بودنت چیز مهمی نیست و با اینکه هر لحظه ممکنه بترکی و بری رو مخم و به دردسر بندازیم،بازم دوست ندارم برت دارن.موجود عجیبی هستی!

سهون تموم این جمله ها رو با جدیت گفت و دهن چانیول باز موند.نمی دونست باید این رو یه تعریف در نظر بگیره یا نه.خب مطمئناً تعریف نبود ولی اینکه نمیدونست باید بهش بر بخوره یا نه،رو مخش بود.

"تو که از من عجیب تری!!مقایسه زئوس خوشتیپی مثل من با آپاندیس!!"

چانیول با ناراحتی فکر کرد و سریع گفت:«اینجوری کنی نمیذارم تو فیلمی که من نقش اصلیشم بدرخشی!»

_نمیخوامم بدرخشم!

سهون با همون لحن چانیول جوابش رو داد و قبل از اینکه چانیول چیزی بگه،سمت کای چرخید و گفت:«اِس و جی.کی کی میان؟»

کای وقتی شنید سهون جنی و لیسا رو به اسم توی گروهشون صدا میکنه،با گیجی پلک زد و گفت:«جنی نونا و لیسا نونا پنج دقیقه دیگه میرسن.یوکی گفته بود اونا رو میرسونه و از اینجا میره کافه ماهی کمک یونا نونا.ولی....مگه اسمشون رو یادت رفته که اِس و جی.کی صداشون میکنی؟»

سهون سری به نشونه تایید تکون داد و همونطور که موهای نامرتب کای رو نوازش میکرد،گفت:«آره خیلی اسما رو یادم نمیمونه و زود یادم میره.ولی بیشتر به خاطر اینه که خیلی ندیدمشون.میخوای تا بیان یکم موهات رو شونه کنم؟»

با سوال یدفعه ای سهون،لبخند شرمنده ای زد و گفت:«خیلی بهم ریخته اس؟؟»

_نه فقط یکم باد نامرتبش کرده.....اوکی این یه بهونه اس!فقط دلم میخواد موهات رو شونه کنم.

سهون همه اینا رو بدون کوچیکترین تغییری تو حالت صورتش گفت و کای سرش رو پایین انداخت.سهون زیادی تو ابراز علاقه و محبت نشون دادن رک بود و این برای کای عجیب بود.

از اون چیزای عجیبی که حس خوبی بهش میداد.

توصیفش سخت بود ولی در عین حال که از ابراز علاقه های یهویی سهون خجالت میکشید و نمیدونست چطوری واکنش نشون بده،مشتاق دوباره شنیدن حرفاش بود.

_شـ-شونه ندارم ولی....با دستتم میتونی....شونه کنی...

کای با تردید و بدون اینکه سرش رو بالا بیاره،حرفی که تو دلش بود رو به زبون آورد و اصلا مراعات قلب سهون رو نکرد.

قلبی که الان داشت به خاطر کیوتی بیش از حد کای،تندتر می تپید و ازش میخواست بیخیال قرارشون بشه و بیبی کیوتش رو انقدر تو آغوشش فشار بده که باهاش یکی بشه.دلش میخواست تا ابد بدنش رو تو آغوشش حبسش کنه و لب های پر و زیباش رو،بین لب هاش!

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Where stories live. Discover now