📷Part 65📷

38 16 0
                                    

آدما وقتی بیدار میشن احساسات مختلفی رو تجربه میکنن و در نتیجه واکنش های متفاوتی از خودشون نشون میدن.

بعضیا به خاطر اینکه یه روز دیگه رو گذروندن با یه لبخند برای روزشون آماده میشن و بعضیا هم...

_فاک به روزی که با دیدن تو شروعش کنم!

+فاک به روزی که با صدای داد زدنت شروع بشه!

درسته...

بعضیا هم با فحش دادن به زمین و زمان بیدار میشن....

هیچول و شیوون به محض اینکه بیدار شدن و خودشون رو تو بغل هم دیدن،شروع به داد زدن کردن و طی یک عمل کاملا غیربالغانه،شروع به کشیدن موهای همدیگه کردن.جوری که آدم شک میکرد که واقعا دهه ی سی سالگی رو رد کردن یا نه!

دعواشون به قدری عجیب و غریب بود که تمین تازه بیدار شده،بیخیال استرسش شد و با دهن باز بهشون نگاه کرد.

"اینا الان همون مدیرهای گروه های تاپ ها و باتم ها هستن که دوتا مرد بالغ تو دوران 30-40 سالگی زندگیشونن؟"

تمین با گیجی فکر کرد و تند تند پلک زد.

یکم بیشتر خودش رو زیر میز جمع کرد تا دیده نشه و بعد موبایلش رو روشن کرد.برای اینکه بعدا هیچ مشکلی پیش نیاد،اول گوشیش رو کاملا سایلنت کرد و بعد روشن کردن اینترنت،وارد گروه چت مشترک شد.

منم یه روز تاپ میشم:هی!

منم یه روز تاپ میشم:من با شیوون شی و هیچول شی تو اتاق گیر افتادم!!

منم یه روز تاپ میشم:چرا هیچ کی به من کمک نکرد دیشب؟😭😭😭💔

دسته جارو:اوه....

دسته بیل:خوشحالم که زنده ای👍

منم یه روز تاپ میشم:برام لایک نفرست!┴

دسته بیل:چرا عصبانی حالا....خودت که فاک فرستادی چی؟

منم یه روز تاپ میشم:یکی بگه من الان چی کنم!!T-T

داف گانگنام:یه مشت خاک بردار.بریز رو سرت=)

منم یه روز تاپ میشم:مسئله اینه که نمیتونم اینجا حتی یه مشت خاک پیدا کنم...

مرده ی شناور:تو گلدون پشت میز هستا!

منم یه روز تاپ میشم:میشه یکم جدی باشید؟!=/

هیونگ:نمیخواد حالا خودتو از ترس خیس کنی.

هیونگ:دارم میام جمعشون کنم.

هیونگ:فقط مراقب باش پیدات نکنن.

تمین با دیدن پیام های دلگرم کننده ی جونمیون،لبخند بزرگی زد و با چشم هایی که خیس شده بود،دوباره شروع به تایپ کردن،کرد.

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Onde histórias criam vida. Descubra agora