play or die

chapter 9

⭐کلیک کردن روی ستاره رو فراموش نکنین⭐

دو روز بود که خبری از شخصیت های بازیشون یا حتی مراحل جدید بازی نبود..
همه چیز به عادی ترین شکل ممکن گذشته بود..

کاملا عادی..

تایلر کمی تو جاش تکون خورد و دوباره سعی کرد بخوابه.. اما.. یه چیزی عادی نبود.. حضور نفر سومی رو توی اتاقشون احساس میکرد..

درست مثل کل این دو روز.. که حضور موجودات عجیبی که تعقیبشون میکردن رو احساس میکرد..

دوباره تو جاش تکون خورد و نگاهی به سلنی به ارومی و منظم نفس میکشید انداخت..

چندبار تاحالا سعی کرده بود در مورد موجوداتی که میدید به سلن بگه.. اما به محض گفتنش اونها ناپدید میشدن طوری که انگار هرگز اونجا نبودن..

سلن چنددقیقه ای میشد که سعی میکرد بخوابه اما.. صدای نفس های کسی این اجازه رو بهش نمیداد..

این ریتم نفس کشیدن قطعا متعلق به خودش یا تایلر نبود..
از چنددقیقه بعد از تموم شدن قهوشون..صداهای عجیبی رو اطرافش میشنید..
صداهایی که اولش مثل کوبیدن چیزی به در یا پنجره ها بود و بعد تبدیل به شنیدن نفس های کسی داخل خونه شده بود..
بمب ساعتی درون سرش داشت اروم اروم فعال میشد و این سلن رو میترسوند..

چندبار سعی کرده بود در مورد صداها به تایلر بگه اما.. هربار با گفتن در موردش.. صدا جای خودشو به سکوت میداد..

با حس حرکت دستی روی باسنش به ارومی چشماشو باز کرد..

-میخوای بمیری؟!
زمزمه وار گفت..

-چی؟!

-دستتو بردار
سلن گفت و تایلر برای لحظه ای به ارومی دستای سلن رو بین دست هاش گرفت..

-دستای من پیش خودمه
تایلر به ارومی جواب داد..

سلن با فهمیدن اینکه اون دست متعلق به تایلر نیست جیغ بلندی کشید و مچ اون دست رو بین انگشت هاش زندانی کرد..

تایلر با شنیدن جیغ سلن برای لحظه ای چشم هاش به رنگ ابی دراومدن و سرش رو بین دست هاش گرفت..

دستی که روی کمر سلن بود شروع به تکون خوردن کرد و محکم ناخون هاشو روی کمر سلن کشید..

و سلن بخاطر حس سوزش وحشتناکی که بدنش منتقل شده بود اون دست استخونی رو رها کرد..

-چاقو همراهته؟
تایلر به ارومی کنار گوش سلن زمزمه کرد و دختر سرشو به نشونه نه تکون داد..

کدوم مبارزی موقع خواب، سلاح رو نزدیک به خودش نگه میداشت؟!
قطعا هر مبارزی جز اون دو..

تایلر به ارومی گونه دختر رو نوازش کرد..
-جیغ نزن
زمزمه کرد و بعد از چندلحظه سلن با حس دوباره اون دست روی کمرش، تیشرت تایلر رو بین انگشتاش فشرد..