⚜️Chapter 35: Unification of The Sun & Moon⚜️

49 14 9
                                    

ᵖˡᵉᵃˢᵉ ᵛᵒᵗᵉ

⭕️𝑊𝑎𝑟𝑛𝑖𝑛𝑔⭕️

این چپتر دارای صحنه های +18 و اسماته
اول و آخر اسمات با علامت مشخص میشه.
در طول قسمت اسمات هیچگونه اتفاقی در رابطه با روند کلی داستان یا گفتگوی مهمی که به داستان اصلی ربط داشته باشه اتفاق نخواهد افتاد
پس با خیال راحت اگه با اسمات مشکل دارید و نمیخواید بخونید اون قسمتو رد کنید.

🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕

دستمو‌ روی قلبم گذاشتم و‌ نفس عمیقی کشیدم
قلبم دیوانه وار میتپید و داشت دیوونم میکرد
استرس و هیجانم، قلبم که‌ بیصبرانه منتظر کامل شدن بود، هاتی که با تمام وجودش خواهان یکی‌ شدن با جیمین بود، دلتنگیم برای جیمین.
از اون طرف، دیدن گاه بی گاه لیسا و‌ نگاه های پر از نفرتش به من و‌ نگاه‌ های پر از مالکیتش به جیمین،
ترس از پیشگویی، نگران برای مارک شدن.
درونم طوفانی از احساسات ضد و نقیض و افکار پراکنده برپا بود

با ضربه ای که به در خورد نگاهمو ‌از آیینه گرفتم و‌ به در دادم
با باز شدن در و ورود مامان دستمو به سمتش دراز کردم که با قدم های بلند و لب های خندون به سمتم اومد
٪جانم عروسکم خدای من ات داری میدرخشی مامان.

دستشو ‌روی‌ گونم گذاشت و با چشم‌ هایی که حالا پر شده بود نگاهم میکرد
لبخند بزرگی زدم و آروم داخل آغوشش خزیدم
٪اروم‌ باش زندگیم.‌ آروم‌ باش مامان اونجاست. بابا اونجاست. جفتت اونجاست. چرا اینقد قلبت تند تند میزنه؟
-مامان من...می..ترسم
٪ششش نترس. ترس چرا اخه؟ هیچی نمیشه.. مراسم بینظیر میشه. همه چی آمادس. تو ‌اماده ای، جیمین آمادس، یکم دیگه امگات به آلفاش میرسه

بوسه ای که به موهام زد و اروم ‌از خودش جدام کرد
و با چشم ‌های زیبا و مهربونش و‌ اون لبخند ملیحش نگاهم کرد
٪دختر کوچولوی من بزرگ شده ....داره عروسی میکنه
لبمو از شرم گاز گرفتم و سرمو‌ پایین انداختم
٪مثل همیشه قوی ترین باش. مثل همیشه نترس، شجاع و ... خودت باش. ات درخشانِ من باش
اروم‌ سرمو بالا پایین کردم و نفس عمیقی کشیدم
با برداشتن قدمی به عقب سرتا پامو نگاه کرد. منم نگاهی به لباس مجلل و زیباش انداختم و ‌لبخند بزرگی زدم
-خیلی خوشگل شدی مامان

لبخندش بزرگ تر شد و جعبه ای رو که هنگام ورودش روی میز گذاشته بود رو‌ برداشت
کنجکاو به خودش و جعبه نگاه کردم
با باز شدن و‌ دیدن سرویس زیبا و خاصی داخلش اروم برش داشت و‌ به سمتم اومد و پشتم قرار گرفت
٪موهاتو ‌برای مامان میگیری؟
سریع موهامو بالا گرفتم و اون اروم گردنبندو به گردنم انداخت
با رها کردن موهام به سمتش چرخیدم

𝔇𝑒𝑡𝑖𝑛𝑦 Où les histoires vivent. Découvrez maintenant