𝑃𝑎𝑟𝑡 25: رویای خیس

1.5K 174 177
                                    

قسمت بیست و پنجم: رویای خیس

"پسر کوچولوی گناهکار من! "
درست بعد این جمله بود که کمرش به سینه در اتاق کوبیده شد و جونگکوک چیزی جز سیاهی پشت پلک‌هاش ندید و وقتی در اعماق تاریکی اون گناه شیرین غرق شد، برخلاف گفته بقیه احساس پشیمونی نکرد حتی برعکس، بوسه‌های عمیقی که مرد مو بلوند از لب‌هاش می‌گرفت، گازهای بی‌رحمانه‌ای که به گلبرگ‌های سرخش می‌زد، در کنار چنگ زدن‌های محکمش به رون‌هاش باعث می‌شد بخاطر لذت بردن از اون دردها چشم ببنده و اجازه بده اون مرد هر طور که دلش می‌خواد تنش رو لمس کنه و از وجودش لذت ببره.

"گاد! "
زمانی که دست‌های گرم جیمین به سمت قسمت داخلی رون‌هاش رفت و همزمان با بلعیدن لب‌هاش محکم به عضوش از روی لباس چنگ زد، احساس کرد داره گریه‌اش میگیره و ناخودآگاه خدا رو صدا زد. پدر روحانی بهش یاد داده بود وقتی که شیطان داشت وسوسه‌اش می‌کرد، خدا رو به یاد بیاره و صداش بزنه تا کمکش کنه ولی اون می‌خواست تابوها رو همراه مردش بشکنه!

جیمین هم به بهترین نحو همراهیش می‌کرد؛ اون مرد جوری از لب‌هاش کام می‌گرفت که انگار لب‌های سرخش جام شرابی باشن که اون به آسوده‌ترین حالت سر می‌کشه، دست‌های بی‌شرمش در نهایت گستاخی اندام خصوصیش رو لمس می‌کردن و در یک حرکت با در آوردن پیراهن سفیدش از زیر شلوار چرمش، دست‌هاش رو به زیر پیراهن و روی پوستش سوق داد و پسر کوچکتر در مقابل لمس انگشت‌هاش نتونست کاری به جز لرزیدن انجام بده اما این لرزش به سقوط رسید وقتی که لب پایینش به زیر دندون‌های مرد بزرگتر کشیده شد و در متضاد این خشونت، دست‌هاش رو قاب کمر باریکش کرد و دو انگشت شستش رو با لطافت به قسمت بالای نافش کشید.

پسر مو فندقی داشت بخاطر اون مرد سقوط می‌کرد که توسط خودش نجات داده شد. حالا دیگه علاوه بر لب و دست‌های مرد یکی از پاهاش هم درست بین دو پاش جا خوش کرده بود و به عضوش از روی لباس فشار وارد می‌کرد.

این برای جونگکوک زیادی بود و الآن سوالش این بود که آيا جیمین هم اینو می‌دونه؟ می‌دونه که این لمس‌ها برای جونگکوک چقدر دور از ذهن و نامتعارفه؟

و شاید می‌تونست به جوابش برسه؛ چون بالاخره جیمین از لب‌هاش دل کند و در حالی که سینه به سینه‌اش چسبونده بود و با پوزخند بالا پایین شدن قفسه سینه‌اش رو تماشا می‌کرد، گفت:
"گاد؟ بنظرت کسی که خودش این غریزه رو درونت قرار داده کمکت می‌کنه؟ هوم؟ پسر کوچولوی گناهکار من! "
چشم‌های تیزی که حین ادای آخرین کلمه مستقیما به مردمک‌هاش زل زدن، همون یک ذره نفسی که به سختی می‌رفت و می‌اومد رو هم ازش گرفتن. مرد بزرگتر قطعا از گرایش جونگکوک خبر نداشت و اون جمله رو تنها بخاطر واکنش‌های بدنش گفته بود اما اون می‌خواست جیمین واقعیت رو بفهمه.

𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐏𝐫𝐢𝐧𝐜𝐞 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ✔Donde viven las historias. Descúbrelo ahora