𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟭𝟮🍊

537 109 15
                                    

دست به سینه با نگاهی ریز شده سرتاپای جونگ‌کوک رو از زیر نظر گذروند.
_خب؟ نمی‌خوای بگی اینجا چیکار میکنی؟ چرا به جای اینکه توی دانشگاه ببینمت باید چنین جایی پیدات کنم؟!

با چشم هایی باریک شده نگاهی به اطراف انداخت. اون استودیو زیر مجموعه یکی از شرکت های بزرگ آهنگسازی بود و سوبین باید می‌فهمید دقیقاً به کدوم دلیلی دونسنگ منزوی و بداخلاقش اینجا حضور داره.

امگای کوچکتر، مضطرب لب گزید و نگاه فراری‌ـش رو به اطراف داد...چی باید می‌گفت؟ هر چند که موضوع آنچنان بزرگی نبود اما فقط تا زمانی که 'جئون جونگ‌کوک' یک طرف ماجرا قرار نداشته باشه! کی بود که ندونه اون امگای اخمو از آلفاها متنفره؟ سوبین مطمئناً بیخیال این مسئله‌ 'ارتباط ظاهراً صمیمانه جونگ‌کوک با یک آلفا' نمیشد.

_خـ-خب من...راستش به خاطر کمک به تـ-تهیونگ اینجام...

مکثی کرد و با یادآوری موضوعی، چشم‌غره‌ی غلیظی نثار اون پسر طلبکار کرد.
_درواقع باید گفت به لطف توئه خیانتکار که اون روز من رو به کیم احمق تحویل دادی؛ مدت کوتاهی میشه که اینجا رفت‌وآمد دارم.

بدون توجه به جمله دوم امگا، با تعجبی چندبرابر شده قدمی نزدیکتر رفت و درحالیکه انگشت اشاره‌اش رو سمت پسر کوچکتر گرفته بود صدای ناباورش رو به گوش رسوند.

_همین؟ باید باور کنم توئه وحشی بدون هیچ‌گونه درگیری با یه آلفا-...

_من...

با قطع کردن حرف سوبین، همونطور که با کلافگی دستی به گردنش می‌کشید با تن صدای پایینی جمله‌اش رو کامل کرد.
_من..خودمم نمیدونم.

عجز و درماندگی تعریف مناسبی برای حال جونگ‌کوک بود. باید به تغییر این وضعیت طاقت‌فرسا امیدوار می‌بود اما تنها چیزی که حس میکرد استرس و اضطرابی بود که بی‌دلیل گریبانگیرش شده بود.

و در طرف دیگه‌ی ماجرا، سوبین هم نمی‌تونست به این موضوع خوش‌بین باشه. اون بهتر از هر کسی راجع به جونگ‌کوک میدونست؛ از عادات و اخلاقیات خاص امگای جوان‌تر آگاه بود و چیزی که ترس پسر بزرگتر رو تحریک میکرد آلفایی بود که در انتهای این مسیر مقابل دوستش ایستاده بود.

پسر بزرگتر می‌تونست ببینه...نگاه نرم شده‌ی جونگ‌کوک که دیگه مثل گذشته تهاجمی و سرشار از نفرت نبود؛ احساساتش رو بدون نگرانی نشون می‌داد و شاید اگه ادامه پیدا می‌کرد میتونست شاهد این اتفاق باشه که جونگ‌کوک بالاخره ماهیت امگا بودن خودش رو بپذیره اما باز هم با همه‌ی این‌ها معتقد بود که کیم تهیونگ آدم مناسبی برای اون امگای آسیب‌دیده نیست.

اون دو زمین تا آسمون با هم فرق داشتند و این همه تفاوت بی‌شک بعداً مشکل ساز میشد. محض رضای خدا حتی اگه جونگ‌کوک هم عاشق اون آلفا میشد، سوبین اطمینان داشت که قرار نیست این علاقه از سمت تهیونگ هم جواب داده بشه.

𝙁𝙪𝙘𝙠𝙞𝙣𝙜 𝘼𝙡𝙥𝙝𝙖'𝙨 || 𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora