با اوازِ اشکش، باد هم زمزمه میکرد. درختان نیز به سمت اواز مالیخولیاییش سر خم کرده و به پیشبینی مرگش گوش سپرده بودند. این بود پایانی که انتظارش رو میکشیدم. پایانی که هیچوقت نصیبمان نشد.
2022 April 12
خونی که روی سر استینش جا خوش کرده بود قصد رهایی اون تکه پارچه رو نداشت. زمان زیادی براش باقی نمونده بود، اون همین جوری هم نیم ساعت دیر میرسید. به اسکرین روشن گوشیش که قطرات اب روش جا خوش کرده بود، خیره شد و زیر لب لعنتی فرستاد.
سر استین هاش رو سمت بالا تا زد و سر دردناکش رو به ایینهی رو به روش تکیه داد.
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود و سوبین زمانی به خودش اومده بود که دست هاش به خون خودش اغشته شده بود. خونی که با شدت از بین دهان و بینیش به بیرون ریخته شده بود.
بی توجه به چهرهی رنگ پریدش به کوله پشتی ای که نمیدونست کی روی زمین رها کرده، چنگ زد و سمت خروجی دویید..
.
.
2022 April 12_در نتیجه تا زمانی که مرگش فرا برسه، برای عشق از دست رفتهش نواخت تا توی دنیای مردگان ملاقاتش کنه.
+احمقانست.
سوبین با لحنی عاری از احساسات لب زد و کتابش رو بست.
+چرا وقتی میتونست بخاطر معشوقش بمیره، انتخاب کرد که هرروز درد بکشه؟ اون فقط ترسو بود و اغوشش رو به روی مرگ بسته بود؛ اما جرعت فراموش کردنش رو هم نداشت.
اون عاشق نبود. اگه عاشقش بود فراموشش میکرد. فراموشش میکرد تا بخاطر دایانا خوب زندگی کنه یا حداقل خودش هم به دنیای مردگان میرفت._ولی اون هرروز با خاطراتشون زندگی میکرد..
+نه اشتباه نکنید. اون هرروز خودش رو با اون خاطرات میکشت.
سوبین بی توجه به ابروهای بالا رفتهی استاد، لب زد و نگاه خیرهی جیونگ رو نادیده گرفت.
-کسی که ترسو بود دایانا بود.
جیونگ با لحنی مشابه به سوبین لب زد و پوست لبش رو به دندون گرفت.
-دایانا میتونست فرار کنه؛ ولی مرگ رو انتخاب کرد. دلیلش استیصال نبود، اون فقط دست از تلاش برداشته بود. دئوسیوس هم دقیقا بخاطر همین مجازاتش کرد. اون مدتی خودش رو از دایانا دور نگه داشت تا دردی که چشیده ذرهای نصیب دایانا بشه؛ اما نکتهی مزخرف این بود که خودش بیشتر از این دوری عذاب کشید. فکر کردی از مردن واهمه داشت؟ بنظرم مرگ بی اهمیت ترین چیزی بود که میتونست بهش فکر کنه.
دئوسیوس هر روز برای عشق از دست رفتهش مینواخت تا به خودش یاداوری کنه عشق بینشون هنوز زندست.
عاشق واقعی دئوسیوس بود نه دایانا.+چرا انگار داری دئوسیوس رو تبرئه میکنی؟
-خبری از تبرئه نیست؛ چون گناهی در کار نیست.
YOU ARE READING
Dead paradise (Yeonbin, taegyu)
Romanceدنیای ما وارونه بود، با وصله پینهی قلب هایی از جنس شیشه ساخته شده بود. از برج های انسانیتش، بوی فساد ساطع و راه تنفس به ارامی بسته میشد. اشعهی محرومیت، باعث کم سویی چشم ها و زنجیری از جنس محبت، توسط والدین به گردن فرزندان انداخته میشد دنیای ما...