Part.8 !چیزی نیست،عشقه

446 85 11
                                    


هیونجین تنش رو از تختی که به خواسته ی خودش، چانگبین اون رو برد و روش خوابوند بیرون کشیده بود و به محض دوش گرفتن آماده اون روز شد.

داروهای کنترل هیتش رو خورد و تصمیم گرفت با آلفا درمورد یانگبین صحبت کنه. احساس می‌کرد حالا که فرصتی پیش اومده این مشکلات باید حل بشن. اما قبل از اون باید با یانگبین حرف می‌زد، از طرفی مطمئن بود که چانگبین تو اتاقش مشغول انجام کارهاشه و به زودی بیرون نمیاد. خودش هم ترجیح میداد به اون اتاق نره پس رفت پیش یانگبین و مشغول خوردن صبحانه شد.

***

- پرنس تو بازم دانشگاه نمیری؟

- نه، سه تا از استادهام مریض شدن و هرسه تاشون امروز کلاس رو کنسل کردن.

با حرفش یانگ به خنده افتاد و پرنس هم به خنده انداخت.

- امروز باید یکم با هم خوش بگذرونیم.

و با چشمکی به پسرک اون رو برای اون روز هیجان زده کرد.
بعد از صبحانه مسکن خورد و همراه یانگ به حیاط پشتی رفت. امگا بحث رو آغاز کرد

- از روز اولی که اومده بودم یادته قرار بود باهم فوتبال بازی کنیم؟ امروز روز مناسبیه. این کار باعث میشه استرست تخلیه بشه.

پسرک با تعجب به دروازه های کوچیک فوتبال و توپ وسط زمین خیره شد. هیونجین لبخندی به چهره ی متعجبش زد و گفت

- خب بیا شروع کنیم. تو باید سعی کنی توپ رو داخل اون دروازه شوت کنی.

و با دست دروازه رو نشون داد، بعد به ادامه توضيحاتش پرداخت

- منم سعی میکنم جلوت رو بگیرم چون اگر تو گل بزنی برنده میشی، و تلاش می‌کنم توپ رو به دروازه تو بزنم و تو باید سعی کنی جلوی من رو بگیری باشه؟

کی بوم و یونجین که به سمتشون اومدن یانگبین شوکه پرسید

- شما هم بازی میکنید؟

هردو با لبخند تایید کردن و امگا گفت

- اونا هم دروازه بان هستن، یونجین دروازه بان من و کی بوم دروازه بان تیم توعه.

پسرک خندید و گفت

- اما من که درست بلد نیستم.

کی بوم چشمکی به یانگبین زد و گفت

- نگران نباش جناب یانگبین بهت یاد میدیم.

امگا بلند گفت

- خب دیگه شروع کنیم.

نیم ساعت اول صرف آموزش دادن فوتبال به یانگ شد و بعد از اون پسرک باهوش شروع کرد به بازی و همه رو درگیر خودش کرد.

هر چهار نفرشون می خندیدن و از همدیگه گله میکردن. هیونجین در رقابت سر سختانه ای با یانگ بود و از تمام چیزهایی که یاد گرفته بود نهایت استفاده رو می‌کرد تا پسرک رو دور بزنه و موفق هم می‌شد چون اون پسر با وجود باهوش بودنش، تو این موارد کم تجربه بود.

Ice Castle(Changjin)Where stories live. Discover now