آهنگ پیشنهادی رو با این پارت گوش بدید تا با لذت عر بزنید.
It's not goodbye by laura
از دیلیم هم (fuckedupchagi)میتونید پیداش کنید با هشتگ #icecastleآدم گاهی برای دور شدن بهانه ی خوبی نداره. برای جدا شدن همیشه بهانه ی مناسبی وجود نداره. هیونجین هم نداشت، هیچ دلیل موجهی نداشت اما ته دلش، شاید یه جایی از مغزش میدونست به این فاصله و جدایی احتیاج دارن. شاید فقط ناخودآگاهش از این دلیل با خبر بود و امگا هنوز اونقدر جرعت مواجه شدن باهاش رو نداشت.
هردو معتقد بودند اشتباهاتی تو رابطه شون مرتکب شدن اما هنوز هم اگر به گذشته برمیگشتند همه چیز رو مخفی میکردند. رابطه ی اونها درون یک برج دروغین رشد کرد و با سقوطش اونهارو از عرش به فرش رسوند.
از اوج به زیر رسیدن دردناک نیست. ضربه ای که هنگام مواجه شدن با حقایق خوردند درد داشت.
خیلی درد داشت! وقتی هیونجین با شرمندگی و سری پایین افتاده درحالی که از نگاه مردش فراری بود دستایی که دیگه به سردی قبل نبودن رو فشرد و گفت.
- من بیماری هموفیلی دارم چانگبین، هموفیلی نوع b. وقتی آسیب ببینم یا بدنم کبود بشه خون زیادی تو اون نقطه جمع میشه و خطرناکه، وقتی که زخمی بشم دچار خونریزی زیادی میشم. خطرات زیادی تهدیدم میکنه و مهم ترین اونها زخمی شدنه.
و این حرفا یعنی حتی لاو بایت هایی که چانگبین رو تن پرنس میزاشت خطرناک بودن. چه خوب که مارکش نکرده بود.
بعد سکوتی ایجاد شد تا هردو کمی فکر کنن. تا امگا بتونه بغضش رو سرکوب کنه و بالاخره ادامه داد.
- همیشه داروها و شات های گرون قیمتی استفاده میکنم، دلیلم برای پرستاری از بچه های ثروتمند هم همین بوده از اول. پرونده رو به سختی دستکاری کردم تا از بیماریم با خبر نشی چون قبول کردن چنین شخصی مسئولیت داره و خیلی ها قبول نمیکنن یه فرد بیمار پرستار بچه شون بشه. میخواستم امشب همه چیزو بهت بگم!
پرنس بغضش شکسته بود و به راحتی اشک میریخت. چانگبین هم آرزو میکرد بتونه اشک بریزه، برای قلب هایی که امیدشون دود شده.
خشم و ناراحتی، حس هایی نبود که چانگبین داشته باشه تو اون لحظه. اون ... فقط نا امید شد.
گذشته و اتفاقاتی که افتاده، بخشیده شدنشون اونقدر سخت نیست. درواقع همون لحظه آلفا پرنسش رو بخشید، مخصوصا وقتی فهمید که همون شب قصد داشته بهش حقیقت رو بگه.
- دکتر گفت اخیرا دارو هات رو مصرف نکردی. چرا؟
آخرین جمله ای که هیونجین توقع داشت بشنوه رو گفت و امگا رو از شوک به تته پته انداخت.
- من ... راستش فقط ... کاری نداشتم و نمیتونستم بهت بگم که ... باید دارو تهیه ...
آلفا که چشماش رو بست موبلوند سکوت کرد. اون همین الانم تا ته ماجرا رو خونده بود.
YOU ARE READING
Ice Castle(Changjin)
FanfictionIce Castle توضیحات فیک قصر یخی فیک کامل شده. کاپل های : چانگجین، مینسونگ، چانلیکس ژانر: رمنس، امگاورس، ام پرگ، اسمات، دراما. مقدمه : هیونجین یه دانشجوعه که برای استخدام شدن به عنوان پرستار بچه پرونده اش رو کمی دستکاری میکنه و قبول میشه. وارد یه قصر...