X
“یه دفعهای با برامس سگ مست کرده بودیم. اون واقعا فوقالعادهــــــست – اصلا اونطوری که انتظارشو داشتم به خودش افتخار نمیکرد، ولی عوضش آدم فروتن و بیپردهای بود، ذرهای غرور نداشت. یه آدم شنگول و سرحال، و باید بگم ساعاتی رو که در کنارش بودم، جزء بهترین و خوشایندترین خاطراتیـــه که برام باقی مونده.”
پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، ۱۸۸۸X
Chapter One.
گوه بود. واقعا گوه بود. یعنی اگه گوه میتونست دوباره برینه، میشد یجورایی فهمید وضعیتِ الان چجوری بنظر میرسید.
چانیول ایرپادشو از روی داشبورد ماشین قاپید و با زوری بیشتر از مورد نیازش، دکمهی توقف رو فشار داد. صدای ضبظ شده خیلی ناگهانی و سریع قطع شد، و صدای جونگده که حال هوای یه عاشق همیشه نگران رو داشت توی هوای اطراف معلق موند.
پنج ساعت کوفتی برای ضبط تو استودیو وقت گذشت – البته همین خودش قدم بزرگی بود – اونم تو کمد خونهی جونگده، و جاهای خالیام با جعبههای تخممرغ و پتوهای کپک زدهی کهنه پُر کرده بودند – و آخرشـــــهم هیچی. چانیول تمام مدت روی لپ تاپش قوز کرده بود، از طرفی داشت یادگیری بیس رو به جونمیون از سر میگرفت، و همزمان به سهون و مینسوک میگفت یا دست از سر همدیگه بردارن یا از کمد بیان بیرون. میکروفون چانیول از اون مدل ارزونا بود و همهی صداهای اطراف رو خیلی راحت ضبط میکرد، و آخرین چیزی که چانیول میخواست، شنیدن صدای تحوع آور هورت کشیدن همگروهیاش، تو بکگراندِ آهنگ بود.
چانیول باید دو هفته پیش به حرف جونگده، وقتی که گفت آهنگـشون موفق نمیشه گوش میکرد. یه زمانی بود که، چانیول خیلی لجباز و سرتق بازی در میورد و میگفت که میتونه، و یه زمانی هم هست مثل الان، که ترجیح میده دقیقه به دقیقهی عمرشو به این آهنگ تخمی برای ساعتها گوش بده، جای اینکه بگه حق با جونگده بوده.چانیول نفس عمیقی کشید و به صندلیش تکیه داد. پارکینگ مجتمع آپارتمانیشون سوت و کور بود، همه چیز تو سیاهی عمیقِ شب غرق شده بود. انقدر احساس بیغوارگی و شکست میکرد که حتی زور اینکه بخواد قفل کمربندشو باز کنه رو هم نداشت.
و اونجا بود که اون صدا رو شنید.
یه بووم، بووم-بووم، دقیقا عین همون صدایی که جونمیون وقتی گیتار بیسش رو به آمپر وصل میکرد در میورد. بیشتر واحدای آپارتمانشون به دانشجوهای دانشگاهی که چانیول میرفت، اجاره داده شده بود؛ دانشگاه میشیگان¹ و برای چانیول هم غیرعادی نبود که بعضی شبا وقتی یکی با گیتار بیسش تو پارکینگ مشغول کوک کردن سازش بشه، از خواب بپره.
صدا نزدیک و نزدیکتر میشد، تا جایی که چانیول حس میکرد میتونه صدا رو از تو غضروف بینیش بشنوه و یکی که انگار دقیقا تو جا پارک بغلش داشت اینکارو میکرد. چانیول به اون سمت زل زد، اعصابش از حالت عادی زودتر بهم ریخت اونم وقتی که مدت زمان خیلی زیادی رو با سهون تو یجا چپیده بود و سهونی هم که مدام خودشو یه مینسوک فشار میداد. چراغایی که توی پارکینگ وجود داشت به قدری بود تا بتونه صورت پسری رو که رو صندلی راننده نشسته بود و داشت با ناشیگری سیگارشو روشن میکرد ببینه.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
On The Booze with Brahms (persian ver.)
Hayran Kurguچانیول با جونگده، مینسوك و سهون یه بندي دارن به اسم 𝖳𝗁𝖾 𝖯𝖾𝗇𝗇𝗂𝗌 𝖬𝗂𝗀𝗁𝗍𝗂𝖾𝗋 و میخوان معروف بشن، ولي سخته، خیليام سخت. تازه، همهچیز خیلي سختترم میشه وقتي همسایهي جدیدـش از راه میرسه؛ بیون بکهیون. کنسرتمستر عوضياي که عاشق نواختن وی...