part 12

145 33 14
                                    

تهیونگ با دیدن این لحظه خشکش زد و نمی‌دونست باید چه واکنشی رو باید نشون بده پس با لکنت جواب داد
- من... بیدارم؟
جین لبخنده کمرنگی زد و گفت
+اوهوم بیداری
- چرا..چرا موقع لمس کردنت اذیت نشدم؟ دستات مثل پنبه نرمه و باعث اذیت شدنم نمیشه
.
.
.
جین همراه با شاخه گل رزی که تهیونگ بهش داده بود به خونه برگشت و وقتی وارد خونه شد با جونگکوک که به دیوار روبه روش تکیه داده مواجه شد
جونگکوک نیشخندی شیطنت آمیز زد و گفت
- اوو آقای جئون خیلی خوشحال به نظر میرسید اتفاقی افتاده که ازش بی خبرم؟
جین از کلافگی پوفی کرد و لب زد
+یاااا جونگکوک تو کی میخوای دست از چرت و پرت گفتنات برداری؟
- چرت و پرت؟
جونگکوک با بی خیالی شونه هاش رو بالا انداخت
- هرچی تو بگی
+خوبه
-صبر کن با کسی که احیانا امروز باهاش سرقرار بودی اسمش کیم تهیونگ نبود؟
جین از شنیدن حرف جونگکوک شوکه شد و سریع گفت
+چی..چی؟راجب چی حرف میزنی؟ لطفا تمومش کن
- خب پس به نظر میرسه که حدسم درست بوده
+جونگکوک واقعا خستم و حوصله جر و بحث باهات رو ندارم
- باشه هرجور راحتی

تهیونگ وقتی به خونه رسید سریع به سمت تختش رفت و شروع به فکر کردن درباره اتفاق های امروز کرد و کم کم توی خلسه عمیق ذهنش غرق شد

- اون من رو بوسید.... واقعا من رو بوسید من تونستم لمسش کنم...
تهیونگ متوجه ساعتی که روی میزش قرار داشت شد ساعت ۱:۲۰ بود و باید میخوابید اما افکاری که ذهنش رو احاطه کرده بودند مانعش میشد

تهیونگ آروم چشماش رو بست و دم عمیقی از هوای اطرافش رو تنفس کرد و زیر لب زمزمه کرد
- من آرومم همه چیز روبه راهه
تهیونگ سعی کرد با مدیتیشنی کوتاه ذهنش رو آروم کنه تا بتونه بخوابه

صبح

تهیونگ با شادابی و سرحال از خواب بیدار شد و بعد از گرفتن دوشی کوتاه آماده رفتن شد. وقتی در خونه رو باز کرد جین و جونگکوک رو دید که داشتن به سمت بیمارستان حرکت میکردند
+جونگکوک چند بار بهت گفتم لباس های من رو نپوش؟

- لباس خودم کثیف شده بود هیونگ حالا یک لباس که اینقدر جر و بحث نداره
جین متوجه تهیونگ توی راهرو شد و لبخندی زد و به سمتش رفت

+ اوه تهیونگ صبحت بخیر
تهیونگ با دیدن دوباره جین ضربان قلبش به طور غیر عادی شدت گرفت و هول شد و با لکنت و آروم گفت
- اوه.. سلام هیونگ
جونگکوک به تهیونگ و جین نگاه کرد و گفت
×من زودتر میرم شما دوتا میتونید باهم بیاید
+کجا میری؟
×خدانگهدار
جین بعد از رفتن جونگکوک لبخند کمرنگی زد و زیر لب گفت
+کله پوک
جین آروم به تهیونگ نزدیکتر شد و دستش رو گرفت

تهیونگ با احساس کردن گرمی وجود جین استرس که تموم مجودش رو گرفته بود از بین رفت

+تهیونگ دست هات رو میگیرم با لمس شدن اذیت نمیشی؟
تهیونگ با شنیدن صدای گرم و دلنشین جین که نگرانش بود لبخندی زد و جواب داد

doctor kim Where stories live. Discover now