part 16

112 29 10
                                    

تهیونگ
سمت بخش عینک های فروشگاه رفتم و یک عینک هندسی صورتی رنگ رو از بین عینگ ها انتخاب کردم و روی چشمام قرار دادم
سمت یک آینه بلند که گوشه ای از سالن قرار داشت رفتم و با دقت مشغول دیدن خودم شدم

-اومم به نظرخوب میاد
کمی صورتم رو چرخوندم تا از زاویه های مختلف خودم رو ببینم
لبخند مستطیل شکلی زدم و از اون بخش دور شدم و سمت بخش های دیگه رفتم تا دنبال سوکجین بگردم

جین توی بخشی که کت و شلوار و لباس های رسمی و مجلسی قرار داشت مشغول دیدن و انتخاب کردن لباس مناسبی بود
+هیونگ نظرت چیه؟خوب شدم؟
جین با شنیدن صدام روش رو سمتم برگردوند و با دقت و نگاه خاصی بهم خیره شد
لبخندی زد و با تک سرفه ای سعی کرد تا جلوی خندیدنش رو بگیره

+تهیونگ...این چه عینکیه روی صورتت گذاشتی؟
- تا اونجایی که میدونم بهش میگن عینک هندسی
جین با شنیدن جواب تهیونگ ناخودآگاه شروع به خندیدن کرد
+تهیونگ واقعا با این عینک میخوای بیای؟

جین با دقت به کت و شلوار هایی که اونجا بودند نگاه کرد و از اون گوشه و کنار یک کت و شلوار توسی رنگ رو برداشت و به تهیونگ داد

+اتاق پرو سمت چپ انتهای سالنه
با شک خاصی به اطرافم نگاه کردم و نگران لب زدم
-هیونگ مطمئنی؟ نباید قبلش به یکی از پرسنل های اینجا اطلاع داد؟

+اومم فکر نکنم لازم باشه...اگه نیاز بود یک پرسنلی رو برای اینجا ترتیب میدادند...
اما به خاطر اینکه اینقدر نگرانی از یکیشون می‌پرسم

جین لبخندی زد و با دور شدن ازم رفت تا دنبال یکی از پرسنل های فروشگاه بگرده
بعد از چند دقیقه برگشت و لب زد
+پرسیدم...گفتم که مشکلی نداره

لباس هایی که جین بهم داده بود رو برداشتم و سمت اتاق پرو رفتم تا بپوشمشون
از داخل آینه مستطیل شکل بلندی که داخل اتاق بود شکاک مشغول دیدن خودم شدم

هیچوقت تاحالا کت و شلوار نپوشیده بودم و به پوشیدن لباس های رسمی عادت نداشتم
سرم رو به آینه نزدیکتر کردم و با دستم مشغول مرتب کردن موهای حالت دار و خرمایی رنگم شدم

کتم رو کمی صاف کردم و با شک و استرس از اتاق بیرون رفتم

-هیونگ...به نظرت خوبه؟احساس میکنم چهارشونه اش یکم تنگه...

جین به سرتاپای تهیونگ نگاه کرد و لبخند رضایت مندی زد

+اومم خیلی خوشتیپ شدی!
این لباس کاملا هم اندازه و مچ تنته به نظرم همین رو میتونی بخری

- هی تو نظرت چیه؟
جین متعجب سرش رو سمت صدای آشنایی که به گوشش رسید برگردوند
جونگکوک با اعتماد به نفس و لبخند خرگوشی که روی لب هاش نقش بسته بود با کت و شلواری راه راه و پلنگی روبه روی جین وایستاده بود

doctor kim Where stories live. Discover now