part 17

113 26 8
                                    

بیمارستان

جونگکوک با چشم های پف کرده و خسته اش کنار قهوه ساز وایستاده بود و منتظر آماده شدن قهوه اش بود
با برداشتن ماگش با خستگی خودش رو روی مبل راحتی که توی اتاق دستیار ها بود انداخت و شروع به غریدن کرد
- باز یک روز کسل‌کننده دیگه....
جین با شنیدن حرف جونگکوک دم عمیقی از کلافگی کشید و جواب داد
+جونگکوک تو هرجایی هم که باشی دست از غر زدن بر نمی داری
توی مراسم غر میزدی اینجا هم داری غر میزنی
به جای این کارها بیا بریم اورژانس به کارمون برسیم...
- هی من غر نمیزنم بیمارستان هر روزش تکراریه و هیچ اتفاق جدید و خاصی نمی‌افته

جین لبخندی زد و با تمسخر گفت
+دقیقا چه اتفاق هیجان انگیزی رو انتظار داری؟
- نمیدونم...شاید مثلا یک بیمار با وضعیت خاص شایدم ی‌ک حادثه جنجالی تو بیمارستان
جین با بی حوصلگی سرش رو تکون داد و از روی صندلی بلند شد و دست جونگکوک رو گرفت و به زور بلندش کرد
+خیلی خب باشه حالا پاشو برو اورژانس کلی اتفاقات هیجان انگیز در انتظارته مطمئن باش
جین همونجوری که بازوی جونگکوک رو محکم گرفته بود از اتاق بیرون کرد و ادامه داد
+روز خوبی داشته باشی
- هی تو حق نداری اینطوری بیرونم کنی
+اوهوم باشه فقط برو
- پسره کله شق
+صدات رو شنیدم!
جونگکوک از کلافگی چشماش رو چرخوند و سمت اورژانس راه افتاد

تهیونگ
چک کردن وضعیت زن ۳۶ ساله ای که زخم عمیقی روی ساق پای چپش بود برعهده من بود
زخم رو با دقت بررسی کردم و یک تکه پنپه ضدعفونی شده رو با پنست سطح زخم رو پاکسازی کردم

چند لحظه بعد بیمار با لحنی متعجب پرسید
+ببخشید آقای دکتر شما به جز حرفه پزشکی توی حرفه دیگه اینم فعالیت میکنید؟
بدون اینکه مکث کنم جواب دادم:
- خیر
بعد از اینکه بخیه ها و کارای زخم تموم شد بلند شدم و لب زدم
+کار های پانسمانتون تموم شد میتونید تشریف ببرید

بیمار موقع بلند شدن به خاطر دردی که به پاش وارد شد چهره اش درهم رفت و لحظه ای بعد لب زد
+شما استایل و چهره بی نظیری دارید..نظرتون در رابطه با اینکه روی حرفه بازیگری کار کنید چیه؟
- متاسفم نمیتونم درخواستتون رو قبول کنم
+اینقدر عجولانه تصمیم نگیرید به پیشنهادم فکر کنید

تهیونگ از استرس مدام با دستاش بازی میکرد و نگاهش رو از طرف میدزدید
- خواهش میکنم برید
بیمار به آرومی چند قدم به تهیونگ نزدیکتر شد‌ و دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت

تهیونگ با حرکت بیمار سریع خودش رو عقب کشید و دستش رو پس زد
بیمار با نگاه خاصی به تهیونگ خیره شد و لب زد
+چرا اینقدر عجیب رفتار میکنید؟ من فقط به شما یک پیشنهاد دادم
تهیونگ بدون لحظه ای فکر کردن با لحن سریع و تندش جواب داد
- من عجیب رفتار نمیکنم من فقط..فقط اوتیسم دارم...آره اوتیسم دارم برای همین نمیتونم درخواستتون رو قبول کنم پس ازتون خواهش میکنم که از اینجا برید

doctor kim Where stories live. Discover now