part 13

150 37 13
                                    

تهیونگ دست جین رو گرفته بود و درحال بردن به پشت بوم بیمارستان بود
جین مدام با نگرانی به دور و اطراف نگاه می‌کرد
+تهیونگ از این کارت مطمئنی؟ممکنه یکی یبینه و سو تفاهمی پیش بیاد
- نگران نباش هیچ اتفاقی نمی‌افته

لحظه ای بعد به پشت بوم رسیدند و تهیونگ در رو باز کرد
با دقت به اطرافش نگاه کرد تا از اینکه کسی به غیر از خودشون اونجا حضور نداره مطمئن بشه
-کسی نیستش میتونی دنبالم بیای

تهیونگ زودتر از جین وارد پشت بوم شد و ثانیه ای بعد
جین با گام های آروم و محتاطش به همراهش وارد اون مکان شد
لحظه ای درنگ کرد و متعجب به صحنه رو به رویش خیره شد

تلسکوپی نسبتا بزرگ همراه با دو لیوان قهوه گرم داخل پشت بوم قرار داشت
تهیونگ همانند جین به صحنه رو به رو خیره شد و خجالت زده لب زد
- من آدم رمانتیکی نیستم و نمیدونستم چطوری میتونم خوشحالت کنم....
اما... فقط میخواستم که بتونم یک مدت کوتاهی ر باهات وقت بگذرونم

جین با شنیدن حرف تهیونگ لبخندی بر لب های سرخش نقش بست و به همراه تهیونگ لبه پشت بوم بیمارستان نشست
لحظه ای بعد تهیونگ ماگ قهوه جین رو برداشت
و بهش داد
+اوه ممنونم

جین سرش رو به سمت آسمون بالا گرفت و مشغول تماشا کردن ستاره ها شد
ستاره ها همانند مروارید هایی کوچک و درخشان به آسمون شب جلا بخشیده بودند
قرص ماه کامل بود و همچون مادری مهربان ستارگان را در آغوش خود کشیده بود

جین غرق تماشای آسمون شده بود و وجود این همه زیبایی باعث به وجود اومدن لبخندی محو و زیبا بر روی لب های قلوه ای و شرابیش شده بود
+قرص ماه امشب واقعا زیباست
تهیونگ لبخندی زد و رو به جین خیره به چشمای تیله ای و براقش لب زد
-اومم اما ماهی که من کنارم دارم از قرص ماهی که توی آسمون هست خیلی درخشان تر و زیباتره!

جین با شنیدن صحبت های تهیونگ خجالت کشید و گوش های برفی رنگش از خجالت سرخ شدن
تهیونگ به تلسکوپی که چند قدمی باهاشون فاصله داشت اشاره کرد

+شنیده بودم از تماشا کردن ستاره ها لذت می‌بری دوست داری از نمای نزدیکتری ببینیشون؟
جین لبخندی زد و بدون لحظه ای مکث کردن جواب داد
+حتما،چرا که نه

تهیونگ زودتر از جین بلند شد و دستش رو به سمت جین گرفت
جین دست کشیده و گرم پسر بزرگتر رو گرفت و به آرومی بلند شد
جین با قدم های کوتاه و آرومش به تلسکوپ نزدیکتر شد و لحظه ای بعد غرق تماشای ستاره ها شد

+فکرش رو نمیکردم ستاره ها از نمای نزدیک بتونن اینقدر زیبا باشند!
تمام این مدت تهیونگ محو تماشای معشوقه اش که با چشمای ستاره ای و درخشانش به آسمان نگاه می‌کرد شده بود
و دیدن خوشحالی سوکجینش باعث به وجود اومدن لبخندی کمرنگ روی لب هاش شده بود
چنان غرق دیدن سوکجین شده بود ‌که متوجه صدای پسر کوچیکتر که صدایش می‌کرد نشد

doctor kim Where stories live. Discover now