part14

1K 117 93
                                    

هری با حرص شیشه ی معجون خالی بعدی رو با دستمال تمیز کرد، شب قبل حتی قبل از اینکه پای خود هری به خوابگاه برسه نامه های اسنیپ به دست دراکو رسیده بود و توی نامه ها مجازاتشون رو مشخص کرده بود.

اسنیپ با بی رحمی کامل از اون دونفر خواسته بود که انبار اسنیپ رو مرتب کنن و این شامل چیدن شیشه های معجون به ترتیب لیست و تمیز کردن شیشه های خالی میشد که تعداشون هم کم نبود، و البته بدون کمک چوب دستی. اما بدتر از این تنبیه، این بود که دراکو قبل از اینکه هری بتونه توضیحی بهش بده نامه هارو تحویل گرفته بود. و در اخر هری به عنوان عذرخواهی ازش خواسته بود که بذاره خود هری تنهایی تنبیه رو‌انجام بده و درواقع نیازی نیست که اون به انبار بیاد‌ و برخلاف ‌میل هری دراکو قبول کرده بود.

هری فکر نمیکرد که دراکو‌ واقعا نیاد، تصور میکرد صرفا اون‌ لحظه پیشنهادش رو قبول کرده تا هری رو عصبی کنه و البته موفق هم شده بود، به همین دلیل حتی دیشب هم نتونستن در ارامش درمورد اتفاقات اخیر باهم صحبت کنن،‌ چون هری از عوضی بودن دراکو عصبی بود و دراکو از اینکه فکر میکرد هری از قصد اونو توی دردسر انداخته. اما حالا که بیست دقیقه از اومدنش به انبار میگذشت، هرلحظه واقعا مطمئن تر میشد که دراکو به معنای واقعی کلمه گذاشته هری به تنهایی نقش جن خونگی اسنیپ رو ایفا کنه.

با حرص بیشتر شیشه تو دستش رو تمیز کرد و فشار بیش از حدی که دستاش به شیشه میورد باعث شد از بین انگشتاش بیرون بپره و روی زمین بیفته و با صدای بلندی بشکنه، عالی شد. حالا هری یه دلیل دیگه برای اعصاب خوردی داشت، وقتی خم شد که تیکه های شیشه رو بردار صدای اشنایی از پشت سرش شنید
-"باورم نمیشه از پس کار به این سادگی هم بر نمیای و مردم تورو قهرمان دنیای جادوگری صدا میکنن."

چطور متوجه ورودش نشده بود؟ هری چند لحظه مکث کرد و به شیشه های رو زمین خیره موند
- منم باورم نمیشه تونستی خودتو راضی کنی که بیای اینجا، منظورم اینه که، نگران نیستی ردای لعنتیت چروک شه؟ یا شایدم موهایی که اندازه ی یه پاتیل روشون ژل خالی کردی بهم بریزه.

هری سعی کرد صداش خالی از هر حسی باشه، ولی این کار وقتی ضربان قلبش هرلحظه سریع تر میشد و حس خوشحالیش از حضور دراکو با حس خشمش در تناقض بود واقعا سخت به نظر میومد. شیشه هارو جمع کرد و گوشه ی ذهنش یادداشت کرد اگر اسنیپ متوجه این شد وجود اون شیشه رو از ریشه انکار کنه.
-"وقتی دهنت بستست خیلی قابل تحمل تری."

دراکو گفت و رداش رو دراورد، انگار واقعا میترسید که چروک بشه. هری خندش گرفت ولی وقتی دراکو شروع به باز کردن کراوات طرح اسلایترینش کرد دیگه نمیخندید، هری حس دخترای نوجوون ماگلی رو داشت که برای هر حرکت ایدلشون ضعف میکنن، چون توی این لحظه واقعا دلش میخواست تا زمانی که ساعت مجازاتشون تموم بشه و اسنیپ از اینجا بیرونش کنه به دراکویی که کراوات سبزش باز و دور گردنش رها شده خیره بشه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 12, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

poisonWhere stories live. Discover now