تو آمدی و جانم به قربانت شده ست
تو آمدی و جانم قالی زیر پایت شده ست
بر آنها قدم بزن
که هر عاشقی دیوانه است
YOU ARE READING
نگاه تو
Poetry[پایان یافته برای آبی و نگاهش] [ادامه می یابد برای بی رنگ هایی همچو او] از زبان خودِ او!
آمدی
تو آمدی و جانم به قربانت شده ست
تو آمدی و جانم قالی زیر پایت شده ست
بر آنها قدم بزن
که هر عاشقی دیوانه است