𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟒

323 65 29
                                    

بعد از تقی که به اتاق زد و اجازه ی ورود جان وارد اتاق شد.

ووسوک با دیدن جان که خودشو زیر پتو مخفی کرده بود تموم عصبانیت و حرصشو یادش رفت.

چقدر دلش برای پسر روبه روش میسوخت. اون پسر پاک تر و معصوم تر از اونی بود که توی این دنیای کثیف و الوده ی مافیا باشه
این دنیا بهش درد میداد و اسیب میزد

ووسوک ذره ذره اب شدن و اسیب های جسمی و روحی ای که پسر جلوش متحمل میشد رو میدید اما قدرتی و توانی برای نجاتش نداشت و این درد قلبش رو بیشتر میکرد .

ووسوک هم جزوی از این دنیا بود و خوب میدونست اولین شرط بودن توی این دنیا خاموش کردن احساسات عه و ووسوک توش عالی شده بود اما انگار با اومدن این پسر همچی عوض شده بود

عمارت یخی وانگ حالا رنگ بی احساسی نداشت و به رنگ غم انگیز درد کشیدن پسرکی تبدیل شده بود که روز اول شاد و خندان و فکر میکرد چون بیرون از این عمارت نخبه اس اینجا هم بهش احترام میذارن ولی همون پسر الان از درد و پوچی و غم این عمارت به زیر پتو پناه برده..

اون پسر با اومدنش کاری کرد که دیلانی که اروم و مطیع بود بخاطر ی برده جلوی بی عدالتی و خشنی برادرش به حرف بیاد

انگار اون پسر با اومدنش انسانیت درون دیلان و حالا هم خود ووسوک رو بیدار کرده بود

چرا باید این پسر پاش به اینجا باز میشد؟
خوب یادشه که خودش چجور مجبور شد به این دنیای کثیف باز شد و چقدر درد کشید ولی حداقل اون مثل جان انقدر پاک و معصوم نبود... اون کار های خلاف دیگه ای رو انجام داده بود تا بتونه زنده بمونه و پزشک بشه و پولدار

درسته وارد این دنیای کثیف شده بود اما هیچوقت ازش پشیمون نشده بود و هنوزم اگه به اون زمان بر میگشت همین کارو انجام میداد

ولی جان گناهش چی بود که حالا اینجوری باید عذا بکشه؟

جان : ووسوک؟

با شنیدن صدای اروم جان از فکر در اومد و به سمت تخت رفت و زانو زد و به جان که فقط چشم هاش از پتو بیرون زده بود و نگاهش میکرد نگاه کرد.

ووسوک : چیشده؟ خوبی؟ چیزی نیاز داری؟

جان : درد دارم...

ووسوک : کجات درد میکنه؟

جان : معده و پایین تنه ام درد میکنه...

جان با بغض لب زد و پتو رو بالا کشید تا ووسوک اشک هاشو نبینه. حتی از گفتن حرفش هم خجالت میکشید اما اونقدر درد داشت که دیگه نمیتونست تحملش کنه.

ووسوک : جان.. بزار معاینه ات کنم... باشه؟

با نشنیدن صدایی از جان دوباره با لحن اروم تری لب زد.

ووسوک : جان من قبلا هم معاینه ات کردم. این شغل منه و من قرار نیست بهت اسیبی بزنم بهت قول میدم. میذاری معاینه ات کنم ؟

𝑮𝒆𝒏𝒋𝒊 (𝑩𝑱𝒀𝑿) Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz