- Part 18 -

824 107 82
                                    

بعد از یه دوش و کمی استراحت ، چان تازه به یاد آورد فلیکس دستش امانت بود و چه گند بزرگی زده .

یه لذت ساده بود و حالا چان متوجه شده بود بخاطر این لذت چطوری به ارتباط خودش با فلیکس و مینهو گند زده .

از الان هر لحظه منتظر بود تا مینهو بیاد سراغش و سرش رو از تنش جدا کنه . البته حق رو به مینهو میداد ، کار خیلی بدی کرده بود و مینهو هر بلایی سرش میاورد حق داشت .

- آخه با داداش بهترین رفیقم ؟ من چه مرگم شده ؟ آخه من اینقدر ضعیف بودم که جلوی یه بچه وا بدم ؟

تنها راهی که برای آروم کردن خودش پیدا کرده بود ، سیگار کشیدن ، داخل بالکنش ، زیر آسمون تاریک شب بود .

وقتی توی بالکن با خودش خلوت کرده بود ، فلیکس چشم باز کرد و بعد از استراحت خیلی کوتاهی ، از خواب بیدار شد .

یادش بود روی زمین از حال رفت ، اما الان روی تخت بود و چان روش پتو کشیده بود .

هنوز هم تمام بدنش درد میکرد ، اما دلش میخواست چان رو پیدا کنه و کنار اون به خواب بره . تنها خوابیدن توی یه اتاق مثل هرشبش بود و دلش نمیخواست بازم تنها بخوابه .

با کنار زدن پتو ، از روی تخت بلند شد و بعد از اولین قدم روی زمین افتاد . راه رفتن براش خیلی دردناک بود و فلیکس اصلا پسر قوی نبود ، بر خلاف مینهو بدن ضعیفی داشت و حسابی احساساتی بود .

اما بازم کوتاه نیومد و سعی کرد هرجوری شده دردش رو تحمل کنه تا راه بره . اگه اینجوری توی‌خونه راه میرفت قطعا مینهو میفهمید چیکار کرده و کل روز کتک میخورد .

بعد از یه چرخ کوچیک توی خونه ، بالاخره چان رو پیدا کرد و از پشت در شیشه ای بالکن دیدش .

فقط یه شلوار پاش بود که قطعا همون روهم چان تنش کرده بود ، اما میخواست بره توی بالکن ، با وجود اینکه میدونست هوای الان سئول ، مخصوصا این موقع شب ، چقدر سرده .

با باز شدن در شیشه ای ، چان با شوک به پسرک نگاه کرد و متعجب گفت

- چرا بیدار شدی ؟! حالت خوب نیست !

مطمئن بود فلیکس ازش عصبانیه ، اما پسر با ذوق سراغ کاناپه ای که چان روش نشسته بود رفت و دقیقا روی پای مرد نشست تا بغلش کنه .

- چرا لخت اومدی اینجا ؟ هوا سرده !

قبل از اینکه سرما خوردن فلیکس به بقیه گندکاری هاش اضافه بشه ، پتوی تا شده روی کاناپه رو برداشت و سریع بازش کرد تا دور فلیکس بگیره .

+ میخواستم پیش تو باشم ، دوست نداشتم توی اتاق تنها باشم
- چی ؟!

فکر میکرد اشتباه شنیده ، پتو رو محکم دور فلیکس پیچید و اینبار بیشتر به حرف هاش دقت کرد .

[ 𝐌𝐲𝐞𝐨𝐧𝐠𝐝𝐨𝐧𝐠 𝐒𝐭𝐫𝐞𝐞𝐭 𝐂𝐡𝐞𝐟 ]Where stories live. Discover now