در آخر فلیکس موفق شد و چان به اجبار شب رو توی خونه مینهو گذروند . اونقدر از مینهو میترسید که از جیسونگ خواست پیشش بخوابه و چان هم همراه مینهو باشه تا راضیش کنه فلیکس رو کتک نزنه .
به لطف فلیکس که معشوقه مینهو رو به اتاق خودش برده بود ، پسر مجبور بود امشب تختش رو با چان که خیلی هم از دستش عصبانی بود شریک بشه .
+ تو واقعا خجالت سرت نمیشه ؟ بعد از همه غلط هایی که کردی با پرویی توی تخت من میخوابی ؟
عصبانی بود و نمیتونست بدون تیکه انداختن سر دل چان بخوابه ، برای همین چانی که فقط با یه رکابی کنارش دراز کشیده بود رو کلافه کرد .
- اگه روی بچه 18 ساله دست بلند نمیکردی و اینقدر براش ترسناک نبودی ، مجبور نمیشدی من رو امشب اینجا تحمل کنی
میدونست اشتباه کرده ، اما یکم بی حیا بود و به راحتی روی تخت ، کنار مینهو لم داده بود و براش غر میزد .
- آخه برای چی باید یه بچه رو اینقدر کتک بزنی که اینجوری ازت وحشت کنه ؟
چان زیر لب غر زد و چرخید تا پشتش رو به مینهو بکنه ، درحالی که اصلا انتظار جواب دادن مینهو نداشت .
+ من هیچوقت کتکش نزدم مرتیکه
- برای همین اینقدر ازت وحشت داره و قبل از هرکاری به کتک خوردنش از تو فکر میکنه ؟انتظار داشت چان حرفش رو باور نکنه ، چون وقتی بحث کتک میشد فلیکس خیلی میترسید و مطمئن بود مینهو به بدترین شکل ممکن کتکش میزنه .
+ جدی گفتم ، من فقط گوشش رو میپیچونم و بهش پس گردنی میزنم ، حتی بهش یه سیلی هم نزدم که بخوای اینجوری باهام حرف بزنی
- پس بخاطر یه پس گردنی ازت میترسه ؟اینبار چان چرخید تا علاوه بر تیکه انداختن چهره کلافه اش روهم به پسر نشون بده ، چون مطمئن بود مینهو دروغ میگه .
+ بخاطر اینکه بابام کتکش میزد
- چی ؟
+ من به عنوان اولین پسرش مدرسه رو ول کردم و خلافکار شدم ، برای همین میترسیده فلیکس هم به همین روز بیوفته . برای یک درصد اختلاف نمره هم کتکش میزده تا از ترس هم که شده بشینه درس بخونه و نمره های کاملی بگیرهسکوت چان نشون میداد تعجب کرده ، چون انتظار نداشت پدر پسر تا این حد عوضی بوده باشه که فقط بخاطر نمره پسرش رو کتک بزنه .
- از کجا فهمیدی ؟
+ توی مراسم عزای مامان و بابام فهمیدم برادر دارم ، برای همین بعد از تموم شدن مراسم بردمش خونه مامان و بابام و بهش گفتم وسایلش رو جمع کنه ، میخواستم ببرمش توی خونه ای که خودم توش زندگی میکردم تا بتونم اموال بابام رو بفروشم . وقتی وسیله هاش رو جمع میکرد فهمیدم یه مشکلی داره ، نمیتونست درست و حسابی خم بشه ، مدام بخاطر درد چشم هاش رو میبست و مشخص بود کمرش آسیب دیده .
YOU ARE READING
[ 𝐌𝐲𝐞𝐨𝐧𝐠𝐝𝐨𝐧𝐠 𝐒𝐭𝐫𝐞𝐞𝐭 𝐂𝐡𝐞𝐟 ]
Action[ سرآشپز خیابان میونگ دونگ ] کاپل 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 ~♡ پسر بزرگ خانواده لی ، بعد از باز کردن رستوران کوچیکی توی خیابان میونگ دونگ به سر آشپز اونجا معروف میشه ، اما گذشته تاریکش قصد رها کردنش رو نداره و برای اون به فاجعه تبدیل میشه . 𝐌𝐢𝐧𝐡𝐨 × 𝐉𝐢�...