i got it.

157 33 5
                                    

_هان جیسونگ...داشتی گریه می‌کردی؟!
سونگ‌هی انگار عصبانی بود، جیسونگ اما نمی‌دونست خواهرش چطور این رو فهمیده.

_آره.
فقط سعی داشت هرچه سریعتر مکالمه رو به اتمام برسونه.

_چرا حا...

_بیخیالش‌.
کلافه این رو به زبون آورد و سر میز برگشت؛ اون‌جا هیچ‌کس صحبت نمی‌کرد و همه درحال خوردن شام بودن.
جیسونگ واقعا داشت به مرز جنون می‌رسید؛ چطور ممکن بود هیچ‌کس درمورد محل قرار صحبت نکنه؟!
همچنان همه‌ی حظار پشت میز در سکوت غرق شده بودن که لی مینهو به حرف اومد:
_جناب هان؟! می‌تونی صحبتی شخصی داشته باشیم؟!
و به پدر جیسونگ نگاهی انداخت.

_البته.!
و هردو از دید خارج شدن.

_من رو ببخشید.
جیسونگ این رو گفت و به سرعت از روی صندلی‌اش بلند شد.
سونگ به شدن مشکوک شده بود و مدام پسر رو زیر نظر داشت اما انگار اون خیلی خوب می‌تونست مخفی کاری کنه.

_اتفاقی افتاده خانم رابیسون؟!
سونگ رو به آنجل که انگار توی دنیایی دیگه بود گفت.

_خیر خانم هان.!
و تعظیمی کوتاه انجام داد.

سونگ آروم خندید و با احساس صمیمیت به آنجل کنایه زد:
_لی مینهو همه‌ی دستیارهاش رو مجبور می‌کنه با ادب و رسمی صحبت کنن؟!
آنجل در جواب لبخندی زد و با صدایی آروم جمله‌ی"اینطور نیست خانم" رو زمزمه کرد.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

_محل قرار رو فهمیده؟! جیسونگ؟! پس باید تغییرش بدیم.
پدرش در اوج حماقت رو به مینهو گفت درحالی که نمی‌دونست پسر داره گوش می‌ده.

_البته...
براتون برای امنیت بیشتر یه نامه سیکرت میفرستم با محتوای محل قرار.
لی مینهو از حضور جیسونگ خبر داشت؟!

_خیلی‌هم عالی جناب لی.
با لبخند گفت‌ و انگار پیام حرف های مرد رو گرفته بود.

مینهو بلند شد و با احترام گفت:
_میبینمت تون جناب هان..

هردو به سمت میز شام رفتن، مینهو به آنجل اشاره کرد و بعد از اون.. و هردو از محل برگزاری جشن خارج شدند.
_آنجل می‌خوام کل فردا رو حواست به هان جیسونگ باشه فهمیدی؟!..
انگار توی صداش استرسی شنیده می‌شد که برای لی مینهو بی سابقه بود.

_بله جناب..

_خوبه.
آروم زمزمه کرد و روش رو از دختر برگردوند.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

"تا این حد بی مصرف بودی هان جیسونگ؟! فهمیدن محل قرار چقدر می‌تونست سخت باشه؟!"
از صبح روز بعد مدام درحال سرزنش کردن خودش بود و حالا سعی داشت نقشه‌ای جدید بریزه.

"خب اگر من به اون نامه دسترسی پیدا کنم می‌تونم به راحتی محل رو پیدا کنم اما چطور؟!..اون دیگه چطور نامه‌ای‌ئه؟!"

𝑻𝒉𝒆 𝒕𝒐𝒙𝒊𝒄 𝒄𝒐𝒎𝒃𝒊𝒏𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒐𝒇 𝒉𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒂𝒏𝒅 𝒔𝒕𝒖𝒑𝒊𝒅𝒊Where stories live. Discover now