part12:وقتی بالای شهری همه چیز عالیه

92 18 2
                                    


جیمین ناله ای از درد کرد و گفت.
جیمین_دادا.. من انتظار دستبند هارو نداشتم.. حرکت تمیزی بود.
بعد از مکث کوتاهی در حالی که کمی گونه هاش رنگ گرفته بود ادامه داد.
جیمین_الان چرا شق کردم خدا میدونه.
یونگی_ لطفا هیچوقت نذار کسی بفهمه.
جیمین_نمیگم قول.
یونگی_باشه.
تهیونگ بی توجه به پت و مت افتاده بر زمین تاج رو برداشت و با چشم های براقش براندازش کرد.
صدای باز شدن در سه نفر رو از جا پروند و باعث شد هر سه به سوتو ووشو ای که هر لحظه نزدیک تر میشد خیره بشند.
جیمین_باشه، واستا واستا یه لحظه شلیک نکن، نمیخوام دهن لق باشم ما تاجتو ندزدیدیم، باشه؟ یعنی.. سعی کردیم ولی بیشاپ بردش.
یونگی_داره حقیقتو میگه.
سوتو ووشو در حالی که به چشم های تهیونگ زل زده بود گفت.
سوتو_ جدی؟.
بشکنی زد و دو بادیگارد درشت هیکلش سمت جیمین و یونگی اومدند و از جلوی راه بلندشو کردند.
جیمین_ممنون.. آه بسیارخب.
سوتو ووشو روبه‌روی تهیونگ ایستاد و گفت.
سوتو_لرد من، مایلید یه اعترافی بکنم؟.
تهیونگ لبخندی زد و در حالی که دو دستی تاج به طرف سوتو ووشو گرفته بود گفت.
تهیونگ_کار کردن با شما لذت بخشه، بهت که گفتم میان.
و در حالی که بوسه ای پشت دست سوتو ووشو میزاشت سمت اون دو که با چشم های گشاد شده خیرشون بودند برگشتند.
جیمین_اوه.. وات د فاااک.
دو نگهبان با ته اسلحه به سرشون ضربه زدند و بیهوششون کردند.
****
با ریختن یهویی آب سرد روی سرشون به هوش اومدند و در حالی که با ستون فلزی ای پشت به هم قفل شده بودند و به مکان تاریک و نا آشنایی که هر از گاهی صدای تشویق کلی آدم توش میپیچید خیره شدند.
سوتو ووشو _ گودمورنینگ جنتلمن، این پایین، این زیر، هیچکس صدای فریاد هاتونو نخواهد شنید.
جیمین موهای خیسش رو به تکون سرش از جلوی چشماش کار داد و زمزمه وار به جیمین گفت.
جیمین_ اینکار اسمش لو دادنه.
یونگی _میدونم اسمش چیه.
جیمین_خواستم مطمئن شم..به قیافت نمیاد انگیلیسی خونده باشی.
یونگی_خفه شو.
صورت هر دو با ورود غیر منتظره و و شاد تهیونگ در حالی که شیشه ی شامپاین و دو جام پایه بلند در دست داشت پوکر شد.
تهیونگ_صبح بخیر همگی.
جیمین_عا‌لی شد.
تهیونگ_شامپاین آوردم.
سوتو_با توجه به اینکه همکار جذاب و دوست داشتنیم رو دیدید دیگه به هم معرفیتون نمیکنم.
جیمین_بله.
یونگی _بهت که گفته بودم بیشاپ داشت با یکی کار میکرد.
تهیونگ _یه ازدواج مصلحتیه، توکه با اینجور چیزا آشنایی مگه نه؟ آقای ووشوی جذاب که اینجاست رو میبینی، همین الانش دومین تاج رو در اختیار داره پس من با پیشنهاد خودم رفتم سراغش.
جلوی جیمین ایستاد و در حالی که با انگشتش ضربه ملایمی به نوک بینیش میزد ادامه داد.
تهیونگ_که مارو میرسونه به بخشی که تو باید بهمون بگی تاج سوم کجاست؟.
خیره به چشم های هم شروع کردند به خندیدن.
جیمین میون خنده هاش نفسی گرفت و گفت.
جیمین_صد سال سیاه.
تهیونگ خندش رو به لبخند ملایم و خونسردی تبدیل کرد و گفت.
تهیونگ_حیف شد، واقعا میخواستم از راه آسون پیش برم.
در حالی که با چشم به یونگی اشاره میکرد ادامه داد.
تهیونگ_طوری نیست، با آسیب زدن به اون از تو اطلاعات میکشم.
یونگی_معذرت میخوام، هان؟.
جیمین سرش رو به ستون تکیه داد و زمزمه کرد.
جیمین_عاشق این نقشه ام.
تهیونگ جلوی یونگی ایستاد و شروع کرد به تنظیم میزان برق دستگاه بزرگ یو پی اس. درجه رو روی 20 درصد تنظیم کرد و گفت.
تهیونگ_شما دوتا یه پیوند خاصی دارین، وگرنه چرا باید جون هردوتون رو باهم به خطر بندازین؟ تا یه تاج رو بدزدین؟ مگه نه مامور مین؟.
دو لوله منصل به دستگاه که برق رو منتقل میکرد برداشت.
یونگی _هیچ پیوندی بین ما نیست، من اصلا به زور این یارو رو میشناسم، پارک بهش بگو ما دوست نیستیم.
جیمین چهره ی مضطربی به خودش گرفت و گفت.
جیمین_اون در مورد ما میدونه، رفیق.
یونگی_چرت نگو.
جیمین_اون در مورد پیوند خاصمون میدونه، میدونه که عاشق همیم.
یونگی_ای مادر جنده، داره دروغ میگه.
جیمین_اگه به اندازه کافی اذیتت کنه و خلاقیت به خرج بده دیگه چاره ای برام نمیمونه که همه چیزو بهش بگم.
تهیونگ _حالا، اقای پارک تاج سوم کجاست؟.
با سکوت جیمین ادامه داد.
تهیونگ_باشه، برو که رفتیم.
جیمین با صورت پوکر گفت.
جیمین_نه، نکن وایسا.
تهیونگ دو سر لوله رو به سینه یونگی چسبوند و با لذت به فریاد از روی دردش خیره شد.
تهیونگ_اوه خدای من.
درجه دستگاه رو روی صد و سی درجه تنظیم کرد.
تهیونگ_خب.
جیمین_نه.
تهیونگ_فک کنم حالا مطمئن شدیم چجور دوستی هستی اقای پارک، چون قراره بریم به جای مورد علاقه ی من.
و در حالی که لوله هارو با ریتم سمت دیک یونگی میبرد شروع کرد به اواز خوندن.

🎶 بالای شهر 🎶
یونگی_نه، نه نه.
🎶همه چیز عالیه🎶
یونگی _نه نکن.. عااااااا...
تهیونگ صداشو بالاتر برد و خنده ی مستانه ای لوله های به دیک یونگی چسبوند و به فریاد گوش خراشش گوش داد.
🎶وقتی بالای شهری🎶
🎶همه چیز عالیه🎶
و لوله هارو جدا  کرد و با لبخند به یونگی ای که تمام بدنش شل شده بود و حتی توان تکون دادن سرش روهم نداشت خیره شد.
سوتو ووشو شروع کرد به در آوردن پیرهنش و در همون حال گفت.
سوتو_عشقم، بازی دیگه بسه، اگه میخوای به حرفش بیاری اینجوری باید به حرفش بیاری.
جیمین_چرا پیرهنتو کندی؟.
یونگی به صدای بیحالی گفت.
یونگی_چرا پیرهنشو کنده؟.
جیمین_نمیدونم.
سوتو ووشو جای تهیونگ و جلوی یونگی قرار گرفت و گفت.
سوتو_بعضی وقتا راه های قدیمی بهترین راه هستند، ببخشید عزیزم.
نوازش وار گرن یونگی رو نوازش کرد.
سوتو_خب، خب مامور ویژه مین یونگی.
گردن پسر رو محکم گرفت و شروع کرد به فشار دادن.
سوتو_ببین! به دوستت نگاه کن.
جیمین اب دهنش رو قورت داد و به یونگی که به زور سعی میکرد نفس بکشه نگاهی انداخت.
سوتو_تاج، همین حالا.
صدای خفه ی یونگی به گوش رسید.
یونگی_پارک، لطفا.
جیمین نفس رو با حرص بیرون داد و با صدای بلند گفت.
جیمین_باشه، وایسا واسا، همه چیو بهت میگم باشه؟.
سوتو ووشو با پیروزی گردن یونگی رو ول کرد و به صدای نفس نفس زدن دردناکش گوش داد.
جیمین_توی مصره.
تهیونگ_کجای مصر؟.
جیمین_یه اتاق مخفی توی هرم بزرگ هست، لایدار سال ها پیش کشفش کرد تا حالا بازش نکردند.
تهیونگ_از کجا میدونی تاج اونجاست؟.
جیمین_مامانم یه مصر شناس بود، قبل از اینکه کره ای یا انگیلیسی یاد بگیرم میتونستم هیروگلیف بخونم، اون اتاق مخفی مقبره ی مخفی کلوپاتراعه، وقتی اون دوتای دیگه گم شد اونجا خاکش کردن، اسکن ها نشون میده همینجوری اونجا افتاده.
به چشم های تهیونگ خیره شد و ادامه داد.
جیمین_تاج سوم، هیچوقت از مصر خارج نشد.
تهیونگ رو به سوتو ووشو گفت.
تهیونگ_دروغ نمیگه، در مورد اتاقه قبلا خوندم.
نفسش رو بیرون داد و در حالی که از جلوی جیمین رد میشد و سمت سوتو ووشو حرکت میکرد و گفت.
تهیونگ _انقد سخت بود؟.

بیبی های من لطفا ووت و کامنت فراموش نشه
ممنونم از حمایتتون فیک رو به ریدینگ لیستاتون اضافه کنید و ساده از کنار نارنجی کردن ستاره نگذرید❤️🐯🐱

mouse trap/تله موشDonde viven las historias. Descúbrelo ahora