انگار با همین ابعادی که دارم، تازه به دنیا اومدم و اصلا نمیفهمم چی به چیه
خیسی ای که روی گونه هام حس میکنم برای اشکامه؟
دردی که تو دستم دارم.... بخاطر سرم عه؟
کم کم چشمام به نور عادت کرد و تونستم بازش کنم
خیسی رو صورتم برای اشک بود ولی درد دستم نه!
بخاطر دست دیگه ای بود که مدت طولانی دستمو به پایین تخت کشیده بود
با حس کردن نگاه خیره فرد سریع اشک هام بیشتر شد
_هیونگ... من...... من واقعا نمیخواستم خودمو بکشم اونجوری که فکر میکنی نیست من فقط-
قبل از تموم شدن حرفم لینو هیونگ چشمای قرمزشو به سمت دیگه ای چرخوند و بدون لحظه ای درنگ دستامون از هم جدا شد ولی پشت به من شروع به صحبت کرد
+چانی به نامجون اپا چیزی نگفتم فکر میکنن بخاطر ضعف اینجوری شدی پس چیزی توام نگو فقط سعی کن خوب بشی کوچولوی احمق هیونگ
بعد حرفش به اب کنار تخت اشاره کرد چون متوجه شده بود موقع حرف زدن صدام گرفته و از اتاق رفت بیرون
هنوز بخاطر گریه هام هق هق میکردم ولی خوشحال بودم لینو هیونگ مثل همیشه صدام کرده این یعنی همین الانشم منو بخشیده
با خوشحالی کوچیکم ابو خوردم و مثل هیونگ از اتاق بیرون رفتم که تهیونگ رو درحال خروج از اتاق یونگی هیونگ بود دیدم
سریع با خنده بغلش کردم و سعی کردم با حلقه کردم دستام دورش دست زخمیمو پشتش قایم کنم تا نفهمه
_ کاپیتان داری میری؟
با دیدن لبخندش خیالم از پنهون کاریم راحت شد
+ اگر بازیکن مصدوممون اجازه بده کاپیتان داشت میومد ببینه که حالش خوبه یا نه
_ عه چه کاپیتان مهربو-
قبل تموم شدن حرفم یونگی هیونگ دستشو تو موهام کردو بهم ریخت که مثل همیشه خشن بود و چندتا تار موهام کنده شد
× وقت رفیقمو نگیر باید بریم بازی داریم
با ناراحتی از جلوی یونگی هیونگ کنار رفتم تا بره و منتظر موندم مثل همیشه تهیونگ قبل رفتن خداحافظی کنه
منتظر نگاهش کردم که با لبخندی که هنوز رو لبش بود موهایی که دسته گل یونگی هیونگ بودو مرتب کرد و خم شد یواشکی اب نباتی تو دست زخمیم که پشتم قایم کرده بودم گذاشت و با صدای جدی ولی مهربونش تهدیدم کرد
+ هی فکر نکردی که بازیکن مصدومو فقط بخاطر مثلا بی هوشیت از رو ضعف گفتم؟ باندای زخمتو به لینو بگو زود به زود عوض کنه و یادم بنداز برات دفتر نقاشی بگیرم چون بدنتو باهاش اشتباه گرفتی و با تیغ طراحی کردی روش انگار
بدون اینکه منتظر جوابم بمونه از پله ها پایین رفت
دلم میخواست اینکارو بس کنم ولی ارومم میکرد....
اینکه برای اروم کردن خودم و ذهنم و جسمم با تیغ دست چپمو زخم میکردم دردسر بزرگی ایجاد کرد ولی من واقعا نمیخواستم خودکشی کنم فقط بار اخر بی حواس بودم و موقع کشیدن خط فشار زیادی دادم
همینجوری تو فکر پایین رفتم که پاهام از زمین فاصله گرفت و من سریع دستمو رو شونه های نامجون اپا گذاشتم از روی عادت
_ اپا اپا اپا میترسم نکن
با حس کردن زمین سریع نشستم تا سرم گیج نره
_ اپا هنوزم اینکارو تکرار میکنی؟
+ الان داری سر اپات غر میزنی پسره ی توله سگ؟
با برخورد جسم محکمی به سر نامجون اپا صدای خنده ام بلند شد و صدای چانی اپام رو که شنیدم بهش خیره موندم
× الان به پسرم گفتی توله سگ یونگی روت تاثیر گذاشته؟؟ خب پس به عنوان خود سگ امشب رو زمین بخواب
+ بیبی بعد 10 سال بازم دست بزن داری؟ باید برم شکایت کنم
با خنده نگاه به دعوا که نه.... بحث یک طرفه نامجون اپا و کتکای چانی اپا کردم که دستی جلوم دراز شد
_ لینو هیونگ؟؟؟؟
دست دراز شده هیونگ رو گرفتم و با سری افتاده ببخشیدی زیر لب گفتم
+ ببخشید چیه؟ ول کن بیا بریم مدرسه ات منم باید یکی رو ببینم
_ ولی هیونگ..... شما چجوری منو پپدا کردی؟ تو کلاس بودم که بیهوش شدم
+ منم نمیدونم زخمات بسته شده بود و تو اتوبوس همیشگی مدرسه ات بودی یونگی دید پیاده نشدی اومد تو اتوبوس پیدات کردو اوردت خونه
_ واقعا؟ پس یکی از بچه های مدرسه است....باید تشکر کنم ازش
+ من پیداش میکنم تو فقط برو سوار ماشین شو چانی گفت امروز میبرتت مدرسه. کافه رو منو نامجون اپا مواظبیم
بدون حرفی برگشتم اتاقم کیفمو برداشتم با هودی سرمه ایم و با باند زخمامو خوب پوشوندم و رفتم سوار ماشین بشم که با چانی اپا و نامجون اپا تو حلق هم بودن مواجه شدم و برای اینکه معذب نشم سریع گفتم چانی اپا منتظرتم و سوار ماشین شدم بعد 10 سال هنوز عادتت نکردم
نزدیک 3 دقیقه بعدش چانی اپا بدون هیچ حرفی منو رسوند و قبل پیاده شدن با لحن عصبی ای که زیاد ندیده بودم باهام حرف زد
+ برو کیم جونگکوک و بدون مواظبتم پسرکم به خودت اسیب نزنEccedentesiast:
آدمی ڪه لبخند الکی میزنه، اونم وقتی که تمام چیزیکه میخواد اینه که ناپدید بشه، گریه کنه و یا حتی بمیره مثل کوک...

BINABASA MO ANG
𝒔𝒖𝒊𝒄𝒊𝒅𝒆 𝒄𝒂𝒇𝒆
Fanfictionاز پنجره اتاق رفت بیرون ولی قبل رفتنش تو گوشم گفت ببخشید که بدون اجازه ات خواستمت....... ................................................. 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒕𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 _ 𝒎𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 _ 𝒔𝒐𝒑𝒆 _ 𝒉𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙...... 𝒔𝒖𝒓𝒑𝒓𝒊𝒔𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆...