سلام چطوریننننن پارت 7 واستون اومده؟؟اخه حس میکنم نیستش یعنی نخوندینش...
یونگی : یعنی خاک تو سرت جین
جیمین : جین خبر مرگت پسره ی احمق
ته : وا دا فاک
نامجون : جین خیلی خری یه لحظه سکته کردم خر
جین : خب گشنم بود
یونگی : زهر مار بخوری جین اخه ساعت سه شب نودل میخورن؟؟؟
جیمین : خوردن نودل مشکل نداره ولی اخه خونه رو به اتیش میکشن؟
ته : گمشو اونور ببینم چه گوهی خوردی
جین : بابا هیچی نامجون خواب بود منم گشنم شد داشتم تو اینستا میگشتم دیدم یکی یه حرکت خفن زد اومدم اونو امتحان کنم که قابلمه اتیش گرفت اژیر خطر صداش در اومد همین!
کوک : همین!
یونگی : کاش نمیومدم میزاشتم اتیش بگیری بمیری راحت شیم
ته : گمشو بابا اسکل برو بگیر بتمرگ سر جات
نامجون : شمام برین بخوابین ببخشید بیدارتون کرد
جین : ببخشید ولی من هنوز گشنمه
نامجون : جین گمشو بزار اینو بزن برات یچیزی درست میکنم
جیمین : عاح ددی چی میخوای بدی بیبیت بخوره؟؟
یونگی : همونی که من دادم خوردی
ته : خب دیگه ما رفتیم شب بخیر
کوک : شب بخیر
(همه دوباره رفتن بخوابن)
کوک : ته چرا به هانا گفتی که من نمیخ...
ته : چون گفت صدای ناله هاتو تصور میکنه!
کوک : خب بکنه
ته : نوچ نوچ نوچ بیبی فقط من میتونم بشنوشون و تصورشون کنم
کوک : هه مسخره
ته : واقعا دوستم داشتی؟؟
کوک : بیا فعلا در این باره حرف نزنیم من میرم حموم بعدش میام بخوابیم
ته : باهم بریم؟؟
کوک : نه! من خجالت میکشم
ته : اوکی زود بیا که خوب بخوابی صبح باید زود پاشیم.
کوک : باشه
(رفت حموم)
حرفای های کوک توی ذهنش:
وای لعنت بهممم اخه چرا به این زودی باهاش خوابیدم چراااا فاک می..
صبر من الکل خوردم پس میتونم بگم مست بودم؟؟
هوف نه هیچ فرقی نداره من بهش اعتراف کردم اونم همینطوره
پس بهتره فقط ادامه بدیم.حرفای تهیونگ تو ذهنش :
YOU ARE READING
•AV•
Romance+جونگکوک میدونی چیه؟؟ _چیه؟ +از کجا میشه فهمید که یکیو دوست داری؟ _نمیدونم!چطور مگه؟ +من دوست دارم...