9

316 17 0
                                    


ته : بیبی؟

کوک : جونم؟

ته : خیلی خوشگلیییی

کوک : بسه تهیونگ

ته : اصنم بس نیس تو خیلی خوشگلییی

کوک : نمیخوام

ته : کوک پریودی؟؟

کوک : ته چرا چرت و پرت میگی؟برای چی؟؟.

ته : اخه شبی دخترا وقتی پریود میشن رفتار میکنی منم شک کردم..

کوک : هر هر هر چقدر تو با نمکی برو بیرون میخوام لباس عوض کنم.

ته : شوخی میکنی نه؟؟

کوک : نه چرا.

ته : همین دیشب لخت لخت روی تخت بودی..

کوک : دیشب مال دیشب بود الانم مال الانه.

ته : چرا انقدر خجالت میکشی ازم؟؟

کوک : وات دا فاک بعد اتفاق دیشب تو چجوری خجالت نمیکشییی؟

ته : خب بیبی به هر حال اتفاق میوفتاد.

کوک : همین؟؟ بعد از همه ی اون ناله ها و التماسا الان چجوری دارم نگات میکنم اصن..

ته : اره همشون خیلی خوب بودن کاش دوباره بشنومشون!

کوک : دیگه قرار نیست بشنویش

ته : اونوقت چرا؟؟

کوک :  محض رضای فاک چون اون یبارم اشتباه کردم اخه کی شب اول اردو اونم با کسی که فقط چند ساعته باهاش رل زده میخوابهه؟؟

ته : ما؟؟

کوک : ولش کن کلا همچیو فرام...

ته محکم لباش و روی لبای کوک کوبید دیگه خسته شده بود دیگه نمیخواست حسی که به بهترین دوستش داره رو مخفی کنه دیگه نمیخواست..

ته : دیگه حتی حرف از یاد بردن دیشبم نزن خب؟؟دیشب ما انجامش دادیم و توام خوشت اومده بود پس انقدر خجالت نکش ما تا همین پارسال همیشه باهم میرفتیم حموم..دیگه قرار نیست از هم فاصله بگیریم من دیگه نمیخوام حسمو مخفی کنم خودتم خیلی خوب میدونی حسمون یه حس زود گذر نیست..اگه بود تا الان تموم شده بود.

کوک : باشه

ته : چی باشههه؟؟؟دو ساعتهههه دارم حرف میزنم بعد تو میگی باشه؟؟

کوک : خب چیکار کنم؟

ته : بوسم کن بعدشم لباسات و عوض کن..

کوک : بعد اینکه بوست کردم میری که من لباسام و عوض کنم؟؟

ته : نوچ نوچ

کوک : اصن بمون به من چه هر چقدر میخوای بمون

ته : افرین بیبیه من

کوک جلو جلو حرکت کرد و ته رو به تخت رسوند اروم روی تخت نشوندش خودش هم روی پاهای اون نشست دستش و روی شونه های ته گذاشت و شروع به بوسیدن لبای عشقش کرد..
ته ام دستش و گذاشت روی کمر کوک و از زیر لباسش که یه پیراهن مردونه ی سفید و بلند و نازک بود انقدر نازک که تمام بدن پسر از زیرش مشخص بود کرد و اروم و نوازش وار روی پوستش کشید..
بعد از حدود 5 دقیقه که نفسشون بند اومد ته دستش و از زیر لباس در اورد و سمت دکمه های اون رفت اروم و یکی یکی دکمه هارو باز میکرد و هر لحظه بدن سفید پسر با رنگ کیس مارک های بنفش خودش بیشتر به چشش میخورد و لذت میبورد دیگه تقریبا کلا لباسشو در اورده بود که کوک از روی پاش پاشد..

•AV•Where stories live. Discover now