The first meeting

339 27 2
                                    

روی چهارپایه بلند برعکس نشسته بود و با پشتش به میز بار تکیه داده بود. لیزر های سفید روی بدنش در حال حرکت بودن و هر از گاهی چشمش رو میزدن.
بدن سنگین و سر سنگین‌ترش کم کم داشت مست الکل میشد و سرخوشیِ بی قید و بندی آروم داشت تسخیرش میکرد.
چشم هاش روی بدن های خیس و عرق کرده ای بود که داشتن با موسیقی کر کنده‌ای تکون میخوردند. الکل توی خونش کم کم به غل غل افتاد و مغز مستش رو وسوسه کرد تا برعکس اعصاب داغون شدش بلند شه و بین بدن های در هم لولیده بره و با جمعیت همراه شه.
پاشنه کفشش رو بالا آورد و لبه چهارپایه گذاشت و خودش رو بالا کشید. از دست بار من بطری نوشیدنی رو گرفت و بی توجه به خیس شدن بخشی از سر آستین کتش با الکل، چند قلپ ازش نوشید.
نفسی گرفت و جوری که صداش به آهنگ غلبه کنه داد زد:
+ امشب همتون مهمون منین هر چقدر که میخواید مست کنید
جمعیت اطرافش با شنیدن صداش، فریاد هایی ناشی از خوشحالی کشیدن و به سمت پسر دیوونه و البته دست و دلباز حرکت کردن.
بارمن ازش خواست که از روی میز بیاد پایین ولی اون بدون توجه به حرف بارمن بدنش رو با ریتم موسیقی به حرکت در آورد.
توجه ها بیشتر از قبل به سمتش کشیده شد. جمعیت جلوی پاهاش جمع شدن و جیمین سرمست از این نگاه ها با هیجان بیشتری میرقصید. بطری توی دستش رو تکون داد و باعث شد تماشاچیاش میزبان قطرات الکل روی سطح پوستشون بشن.
تشویق جمع دوباره بالا گرفت. جیمین خودش رو به سمتشون پرت کرد و روی دست ها گرفته شد.
نمیدونست چند دور چرخونده شد یا چند دقیقه اون بالا معلق بود و بدنش لمس چه دستایی میشد ولی بعد مدتی که حس میکرد اندازه چرت کوتاه نیم روزی بود، پایین آورده شد و کف کفش هاش به زمین برخورد کردن.
 موج جمعیت جیمین رو به وسط پیست دنس راهنمایی کرد. مغز تسخیر شده جیمین بدون هیچ کنترلی با آدم های اطرافش همراه شد و بدن صاحبش رو تکون میداد.
عقربه های ساعت چند بار دور خودشون چرخ زدن و نیمه های بامداد آدرنالین خون جیمین تصمیم گرفت تا کمی پایین تر بیاد و اجازه بده خستگی خودش رو نشون بده .
جیمین به سختی از جمعیت رو به افزایش بیرون اومد و روی اولین کاناپه راحتی خالی خودش رو انداخت.
اما مثل اینه اون کاناپه خالی نبود و جیمین مست تر از این بود که بتونه آدمی که روش نشسته بود رو ببینه.

-جات راحته؟








---------------------------------------------------
سلام
آرمی بنگتن زاده صحبت میکنه
به اتحاد خوش اومدین :)

UnityWhere stories live. Discover now