Kim Hera

174 25 3
                                    

-صبح بخیر
صدای مبهمی توی سرش پیچید و بعد نور آفتاب به طرز زننده ای روی صورتش تابیده شد. دختر، خوب میدونست برای بیدار کردن جیمین کافیه نور بهش بخوره تا خواب از سرش بپره.
-بازم که اینجا خوابیدی. نمیگی مادرت نگران میشه؟
هر چه بیشتر هوشیار میشد درد بیشتری رو زیر پوست سرش احساس میکرد.
نیم خیز شد و با کف دستاش سر دردناکش رو فشار داد بلکه درد حاصل از مست کردن دیشبش کمتر بشه. با صدای گرفته ای جواب داد:
+صبح بخیر هه را
بدنش بخاطر خوابیدن یک طرفه روی کاناپه درد میکرد. دست هاش رو کش داد و خمیازه ای کشید که باعث خنده هه را شد:
- هنوز سر حرفم هستم. دهن تو از تمساح های آفریقایی بیشتر باز میشه.
جیمین چشماش رو توی حدقه چرخوند و بالشتش رو سمت هه را پرت کرد.
+زبون تو هم از آفتاب پرستای آسیایی دراز تره
هه را بالش رو که توی هوا گرفته بود، دوباره سر جاش برگردوند و دستی توی موهای بهم ریخته جیمین کشید :
-پاشو برو به سر و وضعت برس تا برات قهوه آماده کنم.
جیمین کاملا مطیع بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی گوشه اتاق رفت. وقتی که داشت مسواک میزد صدای بلند هه را به گوشش رسید:
-دیشب مامانت زنگ زد. گفت جیمین چرا گوشیش رو جواب نمیده. منم گفتم کارامل حالش بد شده دستت بنده . میخواست بدونه شب میری خونه که گفتم نمیتونی بری
جیمین هومی کشید تا نشون بده متوجه حرفای دختر شده. دوباره صدای هه را بلند شد:
-خیلی لاشخوری ! تنها تنها میپیچونی میری بار؟ میگفتی منم میومدم دیگه. دیشب مجبور بودم با طایفه اورانگوتان ها سر و کله بزنم. با اون پسر بی ریختشون . باورم نمیشه پسر عمه عوضیم دیشب داشت باهام لاس میزد. هوففف
جیمین در حالی که حوله به دست از سرویس بیرون اومد نیش خنده مسخره ای زد :
+کی بهتر از تو واسه خوشبخت کردن پسر عمت؟ هم تحصیل کرده ای، هم سر کار میری و پول داری، هم خوشگلی بچه هاتون خوشگل میشن. فقط چک کن ببین پسر عمت دست پختش خوبه؟ چون اونجوری زحمت غذا پختن هم میوفته رو گردنت
-یااااا پارک جیمین دلت کتک میخواد؟؟؟
پشت میز غذا خوری کوچولوشون نشست. هه را لیوان قهوه رو جلوی جیمین گذاشت و از مینی یخچال کنار میز دنبال تیکه کیکی بود بود که بشه همراه قهوه خورد.
اتاق استراحت کلینیک دامپزشکی PK به اندازه یک خونه مجردی مجهز بود و هر چیزی که ممکنه برای بقا بهش احتیاج پیدا کرد رو داخلش جا داده بود و همه اینا به لطف خانواده های پارک جیمین و کیم هه را میسر شده بود و اگه اونا گاهی با سختگیری ها و اذیت کردناشون این دو نفر رو به مرز جنون نمیرسوندن که دنبال جایی جز خونه برای زندگی باشن قاعدتا همچین اتاقی هیچ وقت به این اندازه خفن نمیشد.
-مهمون جدید آوردی؟
جیمین قهوش رو یکم مز مزه کرد تا از میزان داغیش مطلع بشه
+اوهوم دیشب پیداش کردم
-مشکلش چی بود؟
هرا گفت و سعی کرد با چشم هاش از بین در نیمه باز به مهمون کوچولوی جدیدشون که توی قفس مخصوص خوابیده بود نگاه کنه
+ مشکل خاصی نداشت. نژادش معمولی نیست پس نمیشه گفت ولگرده ولی از رشد کمی که کرده معلومه ولش کردن تا از گرسنگی بمیره
هه را لب هاش رو آویزون کرد و با لحن ناراحتی گفت:
-آخی کیتی بیچاره... خوب شد که پیداش کردی
هه را نگاهش رو دوباره به جیمین داد و مردد پرسید:
-دیشب همه چیز اوکی بود؟
جیمین با نگاهی که انگار میگفت خودت میدونی نه جواب داد:
+اوکی برای یه لحظش بود ...
--------------------------------------------------------------
سلام آرمی بنگتن زاده هستم
خوبین؟؟؟
همه چیز رو به راهه؟؟؟
این پارت یه کارکتر جدید داشتیم امیدوارم دوستش داشته باشین چون خودم خیلی هه را دوست دارم
کارکتر ساپورتیو و گوگولیه
پارت بعدی فلش بک داریم
مراقب خودتون خیلی باشید
دوستتون دارم♡
ستاره رو هم نارنجی کنید مسمسمسمس

UnityWhere stories live. Discover now