04

727 120 60
                                    

هری و بلیز در حال خوردن صبحانه بودند، از شب گذشته دراکو را ندیده بودند. شاید زودتر صبحانه اش را خورده بود.

جغد ها وارد سرسرای بزرگ شدند، هدویگ و چندین جغد دیگر بسته بزرگی را حمل می کردند. آنها بسته را روی پای هری و بلیز انداختند و رفتند.

هری و بلیز که از همین حالا هم می دانستند چه چیزی درون آن وجود دارد صبحانه اشان را ناتمام رها کردند و با هیجان از سرسرا خارج شدند.

در میان راه مالفوی سد راهشان شد، زیر چشم هایش گود افتاده بود اما به نسبت سرحال بود.
هری و بلیز در طول راه بسته را باز کرده بودند و آن چیزی نبود جز یک جاروی نیمبوس دوهزار.

هری مطمئن بود امروز حتی مالفوی هم نمی تواند حالش را خراب کند پس با خوشرویی تمام به او گفت:
هری: اوه سلام.

دراکو نگاه عجیبی به هری انداخت و سپس با لحن مخصوص خودش گفت:
دراکو: تو نمیتونی جاروی پرنده داشته باشی، حتی شک دارم که چرا هنوز توی هاگوارتزی پاتر.

بلیز که تا به حال ساکت بود گفت:
بلیز: هری تنها سال اولیه که حق داره جارو داشته باشه اونم یه نیمبوس دوهزار!
دراکو که باورش نمی شد دسته جارو را گرفت تا روی آن را بخواند و با دیدنش حسادت در چشم هایش دوید.

دراکو: متاسفم ولی باید به پروفسور اسنیپ اطلاع بدم پاتر چون تو نمیتونی اونو داشته باشی، این خلاف قوانینه، البته چندان هم متاسف نیستم.

بلیز با حالت مسخره ای به دراکو نگاه کرد و سپس با هری خندید.
هری: موفق باشی مالفوی، سلام منو به پروفسور اسنیپ برسون.
سپس با بلیز از پله ها بالا رفتند تا جارو را در خوابگاه مخفی کنند و هری لحظه آخر مشتی به بازوی دراکو زد که از سر شوخی بود.

دراکو دست دیگرش را روی بازویش گذاشت، هیچ خوشش نمی آمد کسی او را لمس کند، مخصوصا هری پاتر!
سر کلاس تغییر شکل دراکو در کنار تئودور نات نشسته بود و با او پچ پچ می کرد.

دراکو: نه دارم بهت میگم با چشمای خودم دیدمش، باید به اسنیپ گزارش کنیم.
تئودور: میدونم دراکو ولی من شنیدم که هری جستجوگر تیم اسلایترین شده.

دراکو با شنیدن این حرف لحظه ای به هری و بلیز که در تلاش برای تبدیل یک پر به لیوان بودند خیره شد، چرا دراکو نه؟ چرا همیشه هری پاتر مشهور؟!
فقط بخاطر زخم احمقانه اش!

رویش را از تئودور گرفت و به پر روبه روی اش داد، چوبدستی اش را با حرص تکان داد و پر تبدیل به یک جام زیبای شراب شد.
پروفسور مک گونگال لبخندی به دراکو زد و او را تحسین کرد.

در حالی که بلیز و هری برای بار چندم پر اشان هیچ تغییری نکرده بود.
دراکو با غرور به دیگر بچه ها نگاه کرد، باید آن جام را نگه می‌داشت. خیلی با شکوه بود.

Descendant of Slytherin [drarry]Where stories live. Discover now