خانواده جدید

326 59 4
                                    


عکس جئون هاوون اون بالا
___^_____________^________^___________^__

+ نه من پسر خانوم هاوون نیستم

جئون جونگ کوک که با حرف من مثل سکته ای ها شده بود برگشت بود و با عصبانیت نگاهم می‌کرد بوی گل های رز سوخته داشت نفسم رو بند می‌آورد ولی باید حرفم رو میزدم من از قبل به تهیونگ هیونگ گفته بودم که دروغ نمیگم

+در حقیقت من اصلا نمیدونم کی هستم .....

و حالا بوی درخت کاج پاییزه که فرمون های غمگین آبا بود هم به رز های سوخته عصبی اضافه شده بود و من رو برای حرف زدن گیج تر وعصبی تر کرده بود

+ خوب من توی پرورشگاه بزرگ شدم و نمیدونم که کی هستم .....از وقتی یادم میاد توی پرورشگاه بودم فقط چیزهای کمی از خوانوادم به یاد دارم ......ولی فکر هم نمیکنم که نوه شما باشم

&دکتر کیم ...جونگ کوک ....میشه کمی بیرون بمونید

آبا با نگرانی و جئون با عصبانیت نگاهم کردند و از اتاق بیرون رفتند

&بیا نزدیک تر پسر جون....اسمت چی بود؟؟

+ج.....جیمین....کیم جیمین

&تو پسر دکتر پارک هستی؟؟....آخه الان صداش کردی آبا

+بله

&پس دکتر کیم تو رو به فرزندخواندگی قبول کرده

+ب...بله؟؟

با لبخندی نگاهم کرد دستش رو جلو آورد و آروم روی سرم کشید

& اگر موهات عسلی رنگ بود با هاوون مو نمیزدی

قطره اشکی روی گونش چکید بوی فرمون های غمین درخت بونسای که به مشامم رسید آرام دستم رو روی دستش گزاشتم و بی اختیار فرمون های آرامش بخشم که عطر گل های وانیل و شیرینی موچی بود رو آزاد کردم با نوازش دستاش با لبخند نگاهم کرد

آهنگی که همیشه وقتی سوکجین هیونگ ویا آبا اُما ناراحت بودند رو براشون زمزمه می‌کردم رو آروم زیر لب زمزمه کردم با اشکی که میریخت زیر لب با من همراهی می‌کرد بعد از چند دقیقه که کمی آروم گرفته بود شروع به حرف زدن کرد

&هاوون من خیلی زیبا بود اون یه آلفای قوی بود ...وقتی عاشق شد همه ی راحتی وامکانات رو رها کرد تا پای تعهدش به عشقش بمونه ....اون مهربون بود وهمیشه بخاطر دیگران از خواسته های خودش میگذشت...با این که خودش بچه بود اما برای دوقلوها مادری کرده بود و همیشه پشت برادر آلفاش بود ...پدر جونگ کوک رو میگم....با این که هیون بزرگ تر بود اما این هاوون بود که مراقبش بود هیون همیشه حساس و دل نازک بود برخلاف خوی یک آلفا ....متاسفانه جونگ کوک به پدر امگاش رفته یکم زیادی خشن و عصبیه

توی این مدت کم و بیش از تهیونگ هیونگ شنیده بودم که نباید درباره پدر امگاش چیزی بگیم و اون از پدر امگاش متنفره پس در سکوت فقط به آقای جئون گوش دادم

🌹  Fake Omega is real🌹Where stories live. Discover now