کاروانسرای جئون

324 69 14
                                    

وقتی به پشت برگشتم دیدم جونگ کوک پشت سرم ایستاده و با ابروهایی که بالا انداخته بود تمسخرآمیز نگاهم می‌کرد دقت کردم دیدم توی حلقم ایستاده بود با دست ضربه‌ای به سینه‌اش زدم تا عقب‌تر بره اما یک اینچ هم از جاش تکون نخورد

با جنگی که میون چشمامون بود به همدیگه خیره شده بودیم نه من قصد عقب نشینی داشتم و نه اون سوهو که هنوز پشت کانتر نشسته بود ودر حالی که با لیوان آبش بازی می‌کرد بهمون نگاه می‌کرد

سوهو پوف کلافه ای کشید از پشت کانتر بلند شد و آروم آروم به طرف ما اومد تا می‌خواست دهن باز کنه و حرفی بزنه با صدای شکستن چیزی از داخل سالن هر سه از جا پریدیم با
تعجب برگشتیم و به همدیگه نگاه کردیم با چشم‌های متعجب با ابروهایی که بالا می‌انداختم به اون دو آلفا اشاره کردم هر سه به سمت سالن حرکت کردیم و با چیزی که دیدم احساس کردم فکم به زمین چسبیده

روبرومون سوکجین هیونگی بود که روکمر نامجون از حال رفته بود و تهیونگ آروم در رو باز نگه داشته بود تا نامجون سوکجین هیونگ رو داخل بیاره با ترس جلو رفتم و با عصبانیت اما صدای کنترل شده شروع کردم به تند تند حرف زدن

+ دارید چه غلطی می‌کنید؟؟.... چرا هیونگم اینجوری شده؟؟ از وقتی که از کلاب بیرون زدیم تا حالا شما بیرون بودید؟؟

تهیونگ با ترس جلو اومد دستشو تکون تکون داد و سعی کرد من رو آروم کنه

[یااااا جیمینااا آروم تر میخوای همه رو بیدار کنی ؟؟

+منظورت از همه آبامه؟؟ ،آره میخوام بیدارش کنم.....هیچ معلوم هست با هیونگم چیکار کردید!!؟؟

جونگ کوک با ضرب دستم رو کشید و من رو به سمت خودش برگردوند با اخم‌های درهم که تو چشمام خیره شده بود و دندون‌هایی که به هم می‌سابید با عصبانیتی که اون هم سعی در کنترل صداش داشت غرید

_کیم جیمین هیچ معلوم هست چیکار میکنی مثل این که فراموش کردی اونا جفت هستند ؟؟؟

با چشم‌های درشت توی نگاهش زل زدم و خیره خیره نگاهش کردم مثل خودش با عصبانیت غریدم

+فاکینگ جئون جونگ کوک هر چقدر هم که جفت باشند باز هم جین هنوز هیونگ منه و جفت اونا نشده پس کونتو بکش کنار

(واااااو حالا مشخص شد چطور لوهان این همه بی‌ادب شده با وجود دوستی مثل تو اصلاً اینجور چیزا بعید نیست

سرم رو برگردوندم و به سوهو نگاه کردم با چشم غره‌ای که بهش رفتم اصلاً حسابش نیاوردم رو به نامجون کردم و با عصبانیت طبقه بالا رو بهش نشون دادم و به صورت دستور واری گفتم

× اگه نمی‌خوای کسی چیزی بفهمه هرچه زودتر هیونگم رو به اتاقش ببر و تو جفت فاکیت از عمارت گورتون رو گم کنید

🌹  Fake Omega is real🌹Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ