امگای سلطه‌گر

295 54 14
                                    

×بیا ته ....قراره خوش بگذره

قفل رو داخل در چرخوندم تا از قفل بودن در مطمئن باشم بعد در حالی که پیراهن بافتم رو بیرون میکشیدم به سمت جین رفتم و پیراهنم رو روی مبل پرت کردم دکمه های شلوارم رو باز کردم و دیک سخت شدم رو از شلوارم بیرون کشیدم

♥︎♥︎♥︎♥︎ کیم نامجون ♥︎♥︎♥︎♥︎

تهیونگ دیک به دست رو به روی جین ایستاد بوی قهوه و خامه حشری کننده هر دوشون هم زمان داشت دیونم می‌کرد صدای خور خور کردن گرگم از زیر دندون های به هم چفت شدم شنیده می‌شد ته با چشمای خمارش نگاهم کرد و با دست دیکش رو پمپ کرد

به جین نگاه کرد یک دستش رو داخل موهای جین سور داد و هردو وحشیانه شروع به بوسیدن هم کردند ته دیکاشون رو روی هم گذاشت و به دست جین داد تا پمپشون کنه خودش هم با یک دستش که از زیر بلوز جین به شانه هاش راه پیدا کرده بود بلوز سفید فاکیش رو از سر شونه هاش پایین انداخت و منظره روبه روم رو از قبل سکسی تر کرد پا هام از زور هیجان در حال لرزش بود ته دو دستش رو به سمت بوت های جین سور داد و جوری چرخوندش که پشتش سمت من باشه بعد با دو دست لپ های باسنش رو باز کرد و یکی از انگشت های فاکش🖕 رو داخل سوراخ خیسش فرو برد قطره ای اسلیک از سوراخش به پایین سور خورد

سرم رو به صندلی فشردم چشم هام رو محکم به هم فشردم و لب پایینم رو به دندان گرفتم

<آه....فاک.....

با قفسه سینم که از تند تند نفس کشیدن بالاو پایین میشد و در تلاش برای تنفس بود دهانی باز مونده به جلو خیز برداشته بودم اما نمیتونستم از روی اون صندلی فاکی تکون بخورم باز به ته خیره شدم که با نیشخند و چشم های خمار نگاهم می‌کرد

یک سمت از باسن جین رو رها کرد و دستش رو از دور گردن جین بالا آورد انگشت فاکش🖕 رو داخل دهان خودش فرو برد و در حالی که تماس چشمیش رو باهام قطع نمی کرد انگشت فاک🖕 دیگش رو داخل سوراخش حرکت میداد و جین هم مدام ناله می‌کرد و باسنش رو بیشتر به انگشت ته می‌فشرد

×آه...ته ته ....آآآآه فاگ بیشتر

ته انگشتش رو از دهانش بیرون آورد و با زبون لبش رو لیسید و با دندان لب پاینش رو داخل دهانش گشید

انگشتش که کاملا با بزاق دهانش خیس شده‌ بود بهم نشون داد و با لبخند ابرو بالا انداخت

به سختی انگشت فاک 🖕خیس شدش رو کنار انگشت قبلیش داخل جین فرو برد

×آآآآه...آآآه ته.....

تهیونگ دوباره شروع کرد خیس بوسیدنش از دیدن اون سوراخ خیس که با دو انگشت ته از هم باز و بسته میشدن تا جا باز کنند داشتم دیونه میشدم و احساس میکردم هر آن خشتک شلوار پارچه ایم پاره بشه و دیک کینگ سایزم ازش بیرون بزنه

🌹  Fake Omega is real🌹Where stories live. Discover now