*آهنگ پیشنهادی:
Amor Mio by Gipsy Kungs-A Week Later
Liam:و حالا من اینجام، خستهترین مسافر این راه، توی این جزیرهٔ بی سر و پا...
من موندم و من، و من، و خیال تو!
و تو دیگه نیستی تا آرومم کنی! تو اینجا نیستی فرشتهٔ افسونگر زیبای دروغگوی من...
دیگه نه امور، دیگه نه...!کاغذ رو درآوردم و شروع به نوشتن کردم:
"چند روز دیگهام بیست و هشتمه، ولی شراب چندسالم کجاست که بزنم به سلامتیت؟ نمیدونم. پیداش نمیکنم. ولی به جاش این حسرت چندین هزار ساله رو میرم بالا.
میدونی امور؛ دلتنگی داره حالمو داغونتر از همیشه میکنه. میدونم میدونی. همیشه میدونی و من ازت کمک میخوام. دستامو پس نزن. یخبندون دستامو با آتیش گرم بدنت آب کن. میدونی که خستم، آرومم کن. میدونی خوابم نمیبره، خوابم کن. میدونی دل من تورو میخواد، پناه و سرپناهش باش.
ولی نیستی... دیگه نه...! پس منم نیستم، نه بیشتر از این!"Third pov:
کاغذ رو آروم تا کرد و بالای تخت گذاشت.
از خونه بیرون زد و به نگاههای پر ترحم مردم اهمیتی نداد.
سوار قایقش شد تا وسط دریا پیش رفت، تا همونجا که با اون چشمای وحشی تا ابد وداع کرد!
وزنه رو به پاش بست، نگاهش رو روونهٔ تموم کشتی کرد، و در آخر، تنش رو به موجهای بیمهر دریا سپرد...
و پرید و پرید و،
پرید...!و حالا برای نجاتش دیرترین شده بود، دیر تر از همیشه و موجهای عاشق اون دریا، تا همیشه لیام رو به معشوق بینفسش تبدیل کردن.
و اینطور بود که داستان دو پسر تورچلو، پایان بی سامان خودش رو رغم زد!
The End.
به پایان آمد این دفتر، وحکایت؟ او نیز به پایان رسید.
به عزیز غریب من توجه کنید،
با تشکر و،
تمام.
YOU ARE READING
"Trucillo تورچلو"
Fanfictionداستان دو پسر عاشق، در جزیرهای که خود صاحب عشق است. و آیا نوشتن سرنوشت، در دستان جزیرهاست، یا آن دو؟ هیچکس نمیداند...! Completed.