حرف نویسنده : بچها این اولین داستانیه که دارم توی واتپد میزارم و بیشتر دلم میخواد که شمارو با طرز نوشتنم آشنا کنم ، این یه داستان کوتاه و مرموزه ... بیشتر هدفم از گذاشتنش آشنایی شما با طرز نوشتنمه و داستانای بعدی قراره طولانی تر و خیلی جذاب تر باشن 💜✨️این حجم از توهمات بدون درمان دارویی امکان ناپذیر بود ، با خودم فکر کردم اگه پیش یه روانکاو حرفه ای بره و براش دارو تجویز بشه شاید به نتایج بهتری توی درمانش دست پیدا کنه چون این مرد به حدی داستان رو جدی تعریف میکرد که رنگ واقعیت به خودش گرفته بود
_خب ته این ماجرا به کجا ختم شد؟
نوریس_ منو لونا دیگه توی بُعد ایزابلا جایی نداشتیم ، بخاطر همین تصمیم گرفتیم که به بُعد مادی بیایم یعنی همینجا ... ولی خب شرط و شروطای خودشو داشت ، برای جا به جایی بین بُعدها نیازه که به قدرت بیپایان دسترسی پیدا کنی ، برای اینکار به قلمروئه جادوگرا رفتیم تا شخصیو پیدا کنیم که بهمون کمک کنه ، یه جادوگر بهمون گفت که قدرت بی پایان همیشه برای کمک به تموم موجودات حاضره ولی برای جا به جا شدن بین بعدها ، اون قدرت ازت یه چیزی رو در ازای کمکش ازت میگیره !
خودکارو از روی میز برداشتم و کمی بین انگشتام جا به جاش کردم و گفتم : خب بهای اومدنتون به این بُعد چی بود؟
نگاه مرموزی به سر تا پام انداخت و گفت : به نظر میرسه که لونا حافظهاش رو بعد از ورود به این بعد از دست داد و هویت اصلیش و خاطرات گذشتهاش رو هم فراموش کرد
توی ذهنم جرقهای زده شد ! اون بهم گفته بود که برای یاداوری خاطرات مشترکمون اینجا اومده ! درواقع لونای داستان من بودم !_شما چطور؟
نوریس_ راستش هنوز هم نمیدونم اون قدرت چه چیزیو بعنوان بها ازم گرفت اما میدونی ... شرط اصلی ورود به اینجا و ساکن شدنمون یه چیز دیگه بود
سوالی بهش خیره شدم ...
نوریس_منو لونا باید تا ۱۱ سپتامبر همدیگه رو پیدا کنیم ، ما به خاطر یه عشق ممنوعه به این بعد مهاجرت کردیم ، اگه بعد از ملاقات و دیدن همدیگه ، بازم اون عشق سرجاش باشه نگهبانای بین بُعدها بهمون اجازه ی سکونت ابدی رو میدن ولی اگه تا ۱۱ سپتامبر همدیگه رو ملاقات نکنیم یا عشقی بینمون نباشه اتفاقات خوبی در انتظارمون نیست ...
YOU ARE READING
کلیسای سُرخ
Fanfictionترسناکه ... وقتی یه بیمار روانی بیاد و باهات حرف بزنه ، بهت بگه خیلی وقته تورو میشناسه ! بهت بگه همه چیو راجبت میدونه ! و بدون دلیل بهش وابسته باشی جوریکه حتی حاضر بشی که باهاش بخوابی 🌘🕸