جیمین توی خواب و بیداری دست و پاشو تکون داد که باعث شد از سر لذت ناله ریزی از دهنش فرار کنه.چندباری پشت سرهم و تند تند پلک زد تا خواب از سرش بپره. بیشتر زیر پتو سفید و خنک فرو رفت که باعث شد بویی شبیه به رایحه جونگ کوک حس کنه درحالی که جونگ کوک توی تخت نبود!
از شب قبل بعد از اون شیطونیاشون توی دفتر جونگ کوک جیمین تقریبا از شدت خستگی از حال رفته بود و الان اینجا بود اونم توی اتاق خواب جئون!
جیمین نفس عمیقی کشید و دوباره خودشو زیر پتوی خنک رها کرد. سکس داشتن با جونگ کوک همیشه لذت بخش بود اما حسی که دیشب جیمین حین رابطه اشون تجربه کرده بود،جدید بود. دیشب الفا ستایشش میکرد.بند بند وجودشو میبوسید و بهش عشق می ورزید و الان جیمین حس یه عروسک چینی رو داشت.
همونقدر ظریف و با ارزش!
توی دنیای افکارش بود که با صدای کوک به خودش اومد._بیدار شدی؟!
+اوهوم
امگا سعی کرد بلند بشه اما حالش بد شده بود!
+م..من نمیتونم.
_حالت خوبه؟! وایسا کمکت کنم.
الفا دستشو انداخت پشت کمر امگا و اروم شروع به بلند کردنش کرد.
_میخوای ببرمت حمام؟ دیشب تو ماشین خوابت برد و فقط لباستو عوض کردم چون میترسیدم بیدار شی.
+م..میشه؟!
_معلومه که میشه
الفا دستاشو زیر کمر و پاهای امگا انداخت و بلندش کرد.بعد از گذاشتن امگا توی وان اب گرم رو باز کرد
_من تایم باشگاهم یکم دیگه شروع میشه هروقت کارت تموم شد با گوشیت زنگ بزن بهم باشه؟
+باشه
بعد از رفتن الفا نفسشو با صدا بیرون داد چون فاککک الفا زیاده از حد باهاش مهربون بود.
اونا اول کار باهم قرارداد بسته بودن که رابطشون احساسی نشه اما جیمین همین الانشم بیش از حد به الفا علاقه مند شده بود.
نیم ساعت بعد که کامل ریلکس کرده بود حوله رو برداشت و از حمام اومد بیرون. پنج دقیقه بود که دنبال لباس های دیشبش میگشت اما انگار ناپدید شده بودن! بعد از مدتی وقتی دقت کرد صدای لباسشویی به گوشش رسید و فهمید جونگ کوک انقدر جنتلمنه که لباساشو هم انداخته لباسشویی:)))
درحال فکر کردن بود که چشمش به پیراهن سفید دکمه داری افتاد که روی دسته صندلی اتاق آویزون شده بود. سراغش رفت و شروع به پوشیدنش کرد.
شت!
پیراهن تا وسطای رون های توپُر و سفیدش رسیده بود و رنگ سفید پیراهن با پوست شیری رنگش تضاد سکسی ساخته بود. بدون توجه به اندازه لباس در اتاقو باز کرد و رفت بیرون. امیدوار بود الفا بخاطر پوشیدن لباسش سرزنشش کنه.
جیمین سرگرم شستن ماگ قهوه ای که ده دقیقه پیش خورده بود شده بود که صدای دمپایی مشکی و گرون الفا اومد و فاک روشو کرد طرف الفا و ای کاش روشو بر نمی گردوند.
الفا با شلوار اسلش مشکی و حوله سفید دور گردنش و سیکس پک های خیس از عرقش که باعث شده بود پوستش برق بزنه وارد پنت هوس شده بود.
امگا آب دهنش رو با صدای بلندی قورت داد و دوباره سرشو به سمت ماگی که توی دستاش بود برگردوند.میتونست قسم بخوره این تصویر از جونگ کوک هیچوقت از ذهنش پاک نخواهد شد! الفا خارج از کمپانی و توی خونه اش با اون عرقی که سیکس پک هاشو پوشونده بود و موهای مشکی و خیسش بشدت هات و سکسی بنظر میرسید.
+ب..ببخشید دیگه کارم ت..تموم شده بود. الان می...
دیگه نتونست ادامه حرفشو بزنه چون دوتا بازوهای قوی دور پهلوش حلقه شد و سینه ی عضلانی ای به کمرش چسبید.
_میدونی؟ وقتی اینجوری هستی خیلی خوشم میاد! لباسای من توی تن تو درحالی که رایحه ام احاطه ات کرده.
صدای الفا از فاصله نزدیکی به گوشش میرسه. درست جایی بین گردن و شونه اش! این نقطه ضعف امگا بود.
فقط چند ثانیه طول کشید تا جونگ کوک آب رو ببنده
و بدن امگا رو سمت خودش بچرخونه و به سرعت نور لبهاشونو به هم وصل کنه!
جیمین درتلاشه تا با هول دادن سینه ی الفا خودشو ازش دور کنه اما میتونست پایین رفتن دستای
جونگ کوک و لمس شدن باسنش رو به خوبی حس کنه!_فاک بیبی! لباس زیر نپوشیدی؟
+ لباس هام خیس بودن. نمیتونستم بپو...
و اما با کاری که جونگ کوک کرد نتونست ادامه حرفشو بزنه!
_________________________________________پایان پارت 10
YOU ARE READING
𝐈 𝐅𝐮𝐥𝐥 𝐢𝐧 𝐥𝐨𝐯𝐞♥︎
Fanfictionشمارو یه خوندن این فیکشن گوگولی و اکلیلی دعوت میکنم☺︎☆ وضعیت:به اتمام رسیده. ژانر:اسمات،امگاورس،امپرگ،کمی فلاف ﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏ خلاصه: (یه آلفا سرد اما مهربون) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~