07: Why Don't You?

171 24 89
                                    

چند روز اخیر برخلاف تمامی سال‌های گذشته از بهترین روزهای زندگی ارن به شمار می‌رفتن. دیگه شکی نبود که یکی از اعضای تیم به حساب میومد و در زمان لازم می‌تونست همراه بقیه به بیرون دیوار بره، پس بدون هیچ سهل انگاری به تمرینات خودش ادامه می‌داد.

به اندازه کافی توی میدون جنگ با کاپیتانش تمرین کرده بود و چندین تایتان رو به کمکش کشت. بعد از تموم شدن کارشون و رسیدن به زمان استراحت از خودش عصبانی بود که چرا از اول شروع به شمارش نکرده و حالا حساب تایتان‌هایی که باهاشون روبرو شده و در سلاخی کردنشون دست کوچکی داشته رو از دست داده.

لیوای هم بهش گفته بود که دهنش رو ببنده و کم دم گوشش غر بزنه چون جنگجوهای واقعی واسه یک عدد روی زندگیشون ریسک نمی‌کنن و بهتره که به هدفش بچسبه تا اخراج نشده. البته وقت‌های آروم بودنش براش توضیح می‌داد که باید چشمش ببینه، حواسش جمع و قدرتش متمرکز باشه. باید از چیزی استفاده کنه که اون احمقا ندارنش. عقل، زیرکی، نقشه. بین جملاتش ناگفته نموند که ارن عقل نداره پس بهتره به همون زیرکی و نقشه بچسبه.

- گفتی هچو ازمون چی خواسته؟

- یه چیزی شبیه گراز گفت! پسر نمی‌دونم داشت درباره گرازِ کدوم بیچاره‌ای حرف می‌زد فقط می‌گفت گرازش رو برام بیارید! جدیدا خیلی بی‌رحم شده.

قبل اینکه جرئت کنن به در تقه بزنن، پترا پس گردنی محکمی به آرورو زد تا الدو رو گمراه‌تر از اونی که هست نکنه.

- گفت گزارش احمق. ازمون شرح کار مأموریت رو می‌خواد.

- از کی تا حالا به همچین چیزایی اهمیت میده؟

الدو پرسید و جوابش رو از گانسر که ارتباطاتی بین ژاندارمری داشت گرفت.

- جدیدا برای دریافت اطلاعات فشار زیادی به گروه‌ها وارد می‌کنن. ژاندارمری تمام رکوردها رو از واحد شناسایی و پادگان می‌گیره و بایگانیشون می‌کنه. باید بریم منتظره.

بالاخره در زدن و با اجازه کاپیتان وارد شدن. از وقتی برگشته بودن چند روزی رو برای استراحت و دیدن خونواده داشتن اما اینطور که معلوم بود ارن هیچ کوپنی برای رفتن به تعطیلات نداشته و البته که ناراضی یا حتی خسته هم به نظر نمیومد.

بعد از سلام گرم ارن و بی‌اعتنایی لیوای به حضورشون، شاهد مکالمه نه چندان خشک اون دو بودن. گویا پسر تازه کارشون مأموریت چند روز پیش رو یک پیروزی به حساب می‌برد و کاپیتان باهاش مخالفت می‌کرد. این برای لیوای بی‌معنی بود که تلفاتی نداشتن چون از اول هم اقدام به حمله نکرده بودن. براش به زبون نیورد اما چهار بیننده مکالماتشون باخبر بودن که مهمترین دلیل درخواست لیوای برای به همراه داشتن کارآموزش، امنیت کلی این برنامه بود. به هر حال مأموریت اصلی قرار بود هفته آینده شروع بشه و اون‌ها هم آماده بود.

+ مگه این گزارش هفته پیش نیست؟ باید بره تو پوشه گزارشات این ماه.

Morning Sun | 朝の太陽Where stories live. Discover now