part 14🔞

199 22 6
                                    

‼️ این پارت حساسه هم اسمات داره هم یذره رازالوده‼️
____________________

با چشمایی که بخاطر ژن گرگش به رنگ خون در اومده بود به دو تیله‌ی مشکی رنگ امگایه روبه‌روش خیره شد و بلافاصله شروع به شمردن کرد: یک...دو....سه.....

جونگکوک میخواست فکر کنه اما انگار هیپنوتیزم اون چشمایه قرمز رنگ شده بود و نمیتونست تمرکز کنه. میدونست احمقانست اما...

+پنج....... بهت گفتم راه فرار نداری، شکار شدی خرگوش کوچولو!

تهیونگ خودشو بالا کشید و بدون اینکه به پسر کوچیکتر اجازه نفس کشیدن بده دوباره شروع به بوسیدن لب هاش کرد.
جونگکوک کاملا متوجه بود چه اتفاقی داره رخ میده اما انگار قصد عقب کشیدن نداشت.

الفا عمیق تر میبوسید و امگا رو وادار به همکاری میکرد. تهیونگ با اشاره‌ای سعی کرد چندبار به کوک بفهمونه که میخواد زبونش رو وارد دهنش کنه اما جونگکوک انقدر غرق لذت بود که متوجه منظور الفا نمیشد تا اینکه تهیونگ با لمسای ملایمی دستشو زیر تیشرت جونگکوک برد و نیشگون ارومی از نیپلش گرفت که باعث شد امگا برای اعتراض دهنشو باز کنه و تهیونگ از این فرصت برای وارد کردن زبونش استفاده کنه.

جونگکوک با چشمایه گشاد شده از تعجب بی حرکت موند و این تهیونگ بود که حالا داشت به بوسه‌ی خیسشون ادامه میداد.
بعد از چند دقیقه که بوسه هاشون به اوج رسیده بود و به نفس زدن افتاده بودن کمی از هم فاصله گرفتن.
جونگکوک که حالا داشت رگه هایی از خجالت احساس میکرد نگاهشو دزدید و به ملافه‌ی به هم ریخته‌ی بین انگشتاش خیره شد اما برعکس اون تهیونگ با نگاهش تک تک اجزای زیبای صورت پسر روبه‌روش رو زیر نظر گرفته بود و میخواست هرچی زودتر اونو ماله خودش کنه.

با یه حرکت خیلی سریع پسر کوچیکتر رو زیر خودش کشید و روش خیمه زد. امگا از موقعیتی که توش بود شوکه شد و خواست بلند شه که تهیونگ دستشو رویه قفسه‌ی سینش گذاشت و فاصله بین صورتاشون رو دوباره به صفر رسوند.
خواست دوباره لب‌های لیمویی پسر رو تحت سلطه بگیره که با یاداوری چیزی مسیر لباش رو به سمت گوش سمت چپ امگا تغییر داد و با لحن الفاییش که بخاطر تحریک شدنش بود لب زد: من یه بار بهت فرصت قبول نکردن دادم بانی، الان دیگه راه فراری نداری!

نفس جونگکوک ناخواسته حبس شده بود، از طرفی به این فکر میکرد که کارش حتما اشتباهه اما از طرف دیگه انگار با خودش لج کرده بود و میخواست هر اتفاقی که میوفته فقط خودشو به الفایی که حالا مالکانه روش خیمه زده بود بسپره.
تهیونگ بعد از تموم کردن جملش بوسه ای روی لاله‌ی گوش امگا گذاشت و شروع به مکیدن نرمی گوشش کرد.
بوسه هاشو اروم تا روی گردن جونگوک ادامه داد و وقتی به پوست نرم و روشن گردنش رسید شروع کرد به جا گذاشتن کیس مارک هایی که به رنگ بنفش و ارغوانی تبدیل میشدن.
زبونشو با نرمی روی شاهرگ پسر کشید که باعث شد جونگکوک با فکر اینکه اون میخواد مارکش کنه از جا بپره و با ترس رو به الفایی که دست کمی از گرگ در حال شکار نداشت لب بزنه : ای...اینکارو ن...نکن...

I Just Kissed Your Lips 💋🔥حيث تعيش القصص. اكتشف الآن