8

848 165 82
                                    

تهیونگ تو همین مدت کم توجه اکثر دانشجو ها رو به خودش جلب کرده بود علاوه بر ظاهر جذاب و اخلاق دلنشینش توجه بیش از اندازه استاد مین بهش باعث کنجکاوی بیشتر اونا شده بود
  بعد از اولین باری که یونگی رو اینجا دیده بود روزی نبود که تهیونگ به برادرش سر نزنه تو دفتر کارش، بیرون دانشگاه، خونش و حتی سر کلاسای درسش!
لبخند ها و نگاهای مهربونی که یونگی با دست و دلبازی نثار برادرش میکرد دردسر های زیادی برای تهیونگ ایجاد میکرد...

بودن کسایی که به اون پسر حسادت کنند و این مسئولیت هم اتاقی هاش و یه مقدار سنگین میکرد هرچند خوده تهیونگ و جمع کردن خرابکاری هاش یه لول دیگه از مسئولیت بود!

چیزی که تمام این مدت تهیونگ و اذیت میکرد دوری کردن جونگکوک بود.. بعد از روزی که تو بغلش گریه کرده بود زیاد باهاش هم کلام نمی شد تمام روز و تو دانشگاه با جیمین و یونجون میگذروند و درصورتی که اونا کلاسی داشتن که امکان حضور تهیونگ نباشه تمام روزش و با یونگی سپری میکرد ... جونگکوک و اکثرا شب ها داخل خوابگاه میدید که اونم یا دیر میومد یا اگرم بود هیچ توجهی به تهیونگ نداشت!

گوشه لب پایینش و به دندون گرفت و به جونگکوک که روی زمین نشسته بود و با دقت مطلبی رو تو لپتاپ میخوند نگاه کرد درحالی که گازی به توت فرنگی تو دستش میزد از جاش بلند شد و کنارش نشست
سرش و جلو برد و تقریبا دید جونگکوک و کور کرد به صفحه لپتاپ و نوشته هایی که به هیچ عنوان ازش سر در نمیاورد چشم دوخت و چینی به بینیش داد
جونگکوک که با جلو اومدن تهیونگ متعجب سرش و عقب کشیده بود با دیدن حرکتش تکخنده ی صدا داری کرد
_دنبال چی میگردی؟

چرخی به گردنش داد و اینبار نگاه کنجکاوش و به جونگکوک داد
+چیکار میکنی داری؟

بدون اینکه لبخند از لباش کنار بره لب زد: چیکار داری میکنی نه چیکار میکنی داری!

+هوم؟!

به رد باریکه اب توت فرنگی که از گوشه لب تهیونگ جاری شد نگاه کرد دستش و جلو برد و با قرار دادن انگشتاش زیر چونش با انگشت شصتش اون رد صورتی رو پاک کرد ناخوداگاه به لب های صورتی و براق پسر زل زد خوده اون لب ها تو اون لحظه با وجود خال ریزش تو نظر جونگکوک یه توت فرنگی نرم و شیرین جلوه میکردن و جونگکوک به هیچ عنوان نمیفهمید چطور تونسته مقابلش دووم بیاره!

اون بایسکشوال بود و...
به معنی واقعی کلمه پلی بوی!
هرچند همه چی به دل مهربونش برمیگشت توان نه گفتن به هیچ درخواستی رو نداشت!
البته این در باره ی مواردی صدق میکرد که ملاکای لازم و واسه یه شب بودن باهاش داشته باشن!

این چیزی بود که همه دانشگاه راجبش میدونستن با این وجود بخاطر جذابیت و زبون چرب و نرمش محبوبیت زیادی بین دختر و پسرای دانشگاه داشت و خب جونگکوک واقع بین بود یه جورایی به یونگی حق میداد که نگران برادرش باشه
جونگکوک صبر زیادی برای این پسر به خرج میداد
به هرحال اون کسی نبود که اولین بار پیشنهاد بده اما میتونست کاری کنه که پسر مقابلش برای بودن باهاش پا پیش بذاره!

white butterflyWhere stories live. Discover now