سوم شخص :
سه روزِ پیش بود که کشتیشون لنگر گرفت و بالاخره به ژاپن رسیدن . بله . اونا فردای ازدواجشون کره رو پشت سر گذاشتن و به ژاپن اومدن .
و این پشت سر گذاشتن برای تهیونگ خیلی سخت بود . سخت بود که خانواده و سرزمینی که ۱۷ سال دراون زندگی کرده بود رو رها کنه و به یک کشور غریب بره .
روزی که قرار بود سوار کشتی بشن ، تهیونگ به قدری غمگینانه در آغوش مادرش و باقی اعضای خانوادش گریه میکرد که همه رو به گریه انداخته بود. . حتی جونگکوک هم بغض کرده بود و بهش قول داد که هرزمان زیادی دلتنگ خانوادش شد به دیدار خانواده ش میارتش نگران نباشه و تهیونگ با این دلداری ها بالاخره کمی آروم گرفت .
بعدازین که از پدر و مادرش قول گرفت که خیلی زود به ژاپن بیان و بهش سر بزنن ، کره رو به مقصد ژاپن ترک کردن .
سه روز بعد از رسیدنشون ، مراسم تاجگذاریش به عنوان ملکه ی مذکرِ ژاپن برگزار شد .
در پایان مراسم ، جونگکوک بهش گفته بود که امشب به اقامتگاهش بیاد . تهیونگ از طوری که جونگکوک بهش گفته بود حدس میزد که بالاخره امشب ، شبیِ که قراره بدنش تصاحب بشه .
تهیونگ تکخندی زد و شونه ی دستشو روی میز گذاشت . درک نمیکرد واقعا . هرکسی به جای جونگکوک بود همون شب اول باهاش رابطه برقرار میکرد و صبر رو جایز نمیدید نه اینکه بشینه باهاش تا صبح صحبت کنه .
اما جونگکوک .. انگار زیادی کمال گرا بود .
خیره به تصویر خودش در آینه به یاد مراسم ظهر افتاد .
(فلش بک ، ظهر همون روز ، سالن قصر اصلی)
جونگکوک تاج ملکه رو از روی بالشتکی که خدمتکار در دست داشت برداشت و به طرف تهیونگِ پوشیده شده توسط کیمونویی سلطنتی که مقابل تخت پادشاهیش زانو زده بود حرکت کرد .
مقابلش ایستاد و با لبخندی محو با لحنِ با صلابت و صدایی بلند که به گوش همه ی وزرا و افراد حاضر در سالن برسه گفت : من جونگکوک نازاکی ، پادشاه به حقِ ژاپن ، تو ، کیم تهیونگ را به عنوان ملکه ی خود پذیرفته و تو را قدرت دوم سلطنت ژاپن و همسر خود اعلام میکنم . آیا سوگند یاد میکنی که هرگز به ژاپن خیانت نکنی و در هر زمانی اولویت خود را سلطنت و مردم ژاپن بدانی و وفادار بمانی؟
تهیونگ با صدایی رسا پاسخ داد : سوگند یاد میکنم سرورم .
جونگکوک تاج رو رویِ سر تهیونگ گذاشت و با گرفتنِ دستش از رو زانوهاش بلندش کرد و کنار خودش قرارش داد و محکم گفت : هیچکس حق بی احترامی به ملکه را ندارد و هرگونه بی احترامی به ملکه بی احترامی به پادشاه تلقی شده و طبق قوانین مجازات مرگ را به دنبال دارد .
و بعد ازون بود که فریادِ ( زنده باد ملکه و پادشاه ) چندین بار فضای سالن قصر رو پر کرد .
از فکر بیرون اومد و به تاجش که روی میز قرار داشت خیره شد . تاج سبکی بود اما .. سنگینی مسئولیت هایی که تاج با خودش داشت رو همون زمان که روی سرش قرار گرفت حس کرد . اما تهیونگ به خودش اطمینان داشت که از پسش برمیومد . اون سال ها در رابطه با وظایف تمام افراد قصر مطالعه کرده بود و میدونست که باید چطور با سیاست پیش بره . میدونست چطور باید جایگاهش رو حفظ کنه .
BINABASA MO ANG
The Bond Of Love And Power
Historical Fictionتمام شده👑 ♡ کی از ازدواج با پادشاه ژاپن که خون آشامی سلطنتی و سرشار از قدرت و جذابیت بود خوشش نمیومد؟ اونم وقتی اون خون آشام خودش شخصا از پدرش درخواست کرده بود و حاضر بود هر شرایطی رو بپذیره . و این نشون از شیفته شدنش در یک نگاه رو میداد. . چون تهی...