خواستم بلند شم ک زنگ در خورد با تعجب ب هیون نگاه کردم
+اه یادم رفت بهت بگم مامانم و لنا اومدن
آروم بغض گردم و سرمو انداختم پایین
+هعی حتی اگه مجبورم کنه با اون جنده ازدواج کنم باز من تو رو انتخاب میکنم
لبخندی زدم و لبشو بوسیدم دز دوباره زنگ خورد هیون بلند شد و در و باز کرد
+بفرمایید داخل
لنا: اوه هیونی نمی دونی چقد دلم برات تنگ شده نمیخوای بغلم.....
خانم هوانگ : هیون اون کیه ؟
هیونجین اومد کنارم و گفت : بهترین دوستم فلیکس
خانم هوانگ : خوشبختم لیکس
هچنین خاله جان
هیون اومد کنارم نشست لنا درجا منو زد کنار ک باعث شد بی افتم و صدای هیونجین دراومد
+لنا چ غلطی میکنی
خانم هوانگ : با عروسم درست حرف بزن
لنا الکی بغض کرد و ب طرز چندش آوری رفت بغل خانم هوانگ هیون بهم کمک کرد بلند شم و رفتیم بالا تو اتاق ک صدای خانم هوانگ اومد ک میره بیرون ما اهمیت ندادیم هیون منو رو تخت گذاشت و روم خیمه زد و شروع کرد ب بوسیدن لبم و حواسمون ب لنا ای نبود ک با نفرت نگامون میکرد هیون خاست ب سمت گردن شیری رنگم بره ک صدای لنا دراومد
لنا: هیونجین داری با این هرزه چیکار میکنی
با شنیدن لقبی ک لنا بهم داد بغض کردم و سرمو انداختم پایین هیون بهم نگاه کرد و از روم بلند شد و ب صورت چندش لنا ی کشیده است ک باعث شد لنا بی افته زمین و با ترس ب هیون نگاه میکرد هیون روی ی زانوش نشست و با نفرت ب لنا نگاه کرد چونش رو محکم گرفت و با صدای بمش گفت :
+یاد نگرفتی لقب خودتو ب کسی نگی هوم ؟
گریه لنا دراومد ک هیون با شدت چونه شو ول کرد و بلند شد
+فقط مادرم از این قضیه خبردار شه کاری میکنم که دیگه نتونی راه بری ب عبارت ساده پاتو میشکنم و ی کاری کن ک باهات ازدواج نکنم فهمیدی هرزه ؟
آخر جملهشو با داد گفت ک ب غیر از لنا من هم از ترس لرزیدم
+حالا گور تو گم کن
لنا درجا بلند شد و با گریه رفت بیرون هیون اومد سمتم و محکم بغلم کرد و شروع ب بازی کردن با موهام کرد
هیونییییی
+جانم بیبی
موهام خیلی بلند شده بریم ارایشگاه هوم ؟
+ولی من موهای بلندت رو دوس دارم
آخه شبی دخترا شدم
+مگه نبودی؟
یااااا هوانگ فاکینگ هیونجینننن
+باشه باشه ببخشید
راضی نشدم
+جدن
آره
+پس
شروع کردم ب قلقلک دادنش
.....غلط کردم......هی...ون تروخدا........راضی...شدم
+آفرین گود بوی
خانم هوانگ : هیونجینننن من اومدم عروس خوشگلم کجاست؟سخن نویسنده : خب اومدم ی خبری بدم بهترین دوستمو از دست دادم و تا چند وقتی فعالیت نمیکنم و من این فیک رو واس اون نوشته بودم خدافظ
YOU ARE READING
City Of Stars
ParanormalA voice that say's, I'll be here یه صدا که میگه من اینجام And you'll be alright و تو هم حالت خوب خواهد بود I don't care if I know Just where I will go مهم نیست که بدونم کجا میخوام برم 'Cause all that I need is this crazy feeling چون تنها چیزی که نیا...