part 9

72 8 0
                                    

آروم سرمو تکون دادم که پلاگ رو آورد جلوی دهنم و با اون صدای فوق بمش گفت
)خیسش کن هانی
با تعجب بهش نگاه کردم  و اروم شروع کردم به ساک زدن پلاگ وقتی کامل خیس شد از دهنم کشیدش بیرون پلاگ رو وارد عضوم کرد اروم ناله ای کردم که اسپنک محکمی به لپ باسنم زد
)قرارمون چی بود هانی ؟؟؟
/اینکه هر وقت دردم اومد بجای ناله میو کنم
)آفرین گود بوی
اروم گونمو نوازش کرد که چشمام خمار شد با دیدن چشم های خمارم اسپنک ای به نیپل هام زد چشم هامو از درد بستم و شروع به میو کردن کردم
)حق نداری بخوابی
/میو
پاهام رو از هم باز کرد سرشو نزدیک عضوم برد و کل عضوم رو داخل دهنش جا داد اه بلند ای کشیدم که شروع کرد به تکون دادن سرش و مالیدن بیضه هام اروم زدم زیر گریه
/می...نهو
)هوم
/پلاگ اه ...درش بیار
)اوه عزیزم یادم رفته بود
پلاگ و دم پلاگ رو ازم کشید بیرون و دیک خودش رد جایگزین دم پلاگ کرد قبل از اینکه چیزی بگم همه ی عضوش رو داخلم جا داد با دیدن حال بدم اروم بغلم کرد و شروع کرد به ناز کردن موهام سرش رو تو گردنم برد و اروم شروع کرد به بوسه های ریز گذاشتن
/میتونی ....حر..کت کنی
اروم شروع کرد به تلمبه زدن وقتی مطمعن شد دردم رفته  سرعتش رو بیشتر کرد جیغی کشیدم اون لعنتی فقط داشت به نقطه ی حساسم میزد دستمو دور گردنش حلقه کردم شروع کردیم به بازی کردن با لب هامون دستش رو روی عضوم گذاشت و شروع کرد به هندجاب رفتن همینجور که به کمرم قوس میدادم اه بلند ای کشیدمو کام‌شدم مینهو هم بعد چند دفعه تلمبه زدن داخلم کام شد از اون حس گرما اه ای کشیدم دیکش رو آروم ازم درآورد و کنارم رو تخت دراز کشید دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند
)عالی بودی سنجاب کوچولوی من
/میشه بریم حموم
)نه
/واسه چی
)چون دارم با وجودت تو بغلم آرامش میگیرم
لبخند ای زدم و چشم هام رو از اون آرامش بستم واسم مهم نبود چه اتفاقی قراره بیوفته فقط میخواستم از بودن با مردم لذت ببرم چرخیدم و سرمو گذاشتم رد سینه اش و اروم به خواب رفتیم
فلیکس ویو:
الان بیدار بود ؟؟ یعنی الان داشت چیکار میکرد ؟؟ اونم بهم فکر میکنه اگه لنا کاریش کرده باشه اه ای از ناراحتی کشیدم میدونستم رابطه ما قراره زود تموم شه ولی نمیخوام هیچوقت باور کنم اگه مادر هیون بفهمه هیون رو مجبور میکنه برگرده به امریکا حتی به شرکت و اینا اهمیت نمیده و با لنا مجبورش میکنه ازدواج کنه اروم بغضم رو قورت دادم شاید باید باهاش کات کنم اگه کنم فکر کنم کاراش و استرس هاش کمتر میشه نمیدونم چیکار کنم جیسونگ میگه مگه چند دفعه زنده ای لی فلیکس هر کاری دوست داری کن اگه هیون رو دوست داری باهاش باش ولی درد اینجاست من نمی خوام هیچ آسیب ای به هیون بزنم بلند شدم از جام کتاب رو گذاشتم سرجاش وارد اتاق خوابمون شدم جایی که همیشه پسر بزرگ تر منو داخلش گیر مینداخت و مجبورم میکرد ساعت ها تو بغلش باشم عطر تنش همه جا رو گرفته بود  گوشیمو زدم به شارژ و وارد تخت شدم چشمام رو بستم ولی فاک نمی تونستم بخوابم عادت کردم تو بغل هیون بخوابم بلند شدمو گوشیمو برداشتم از اتاق زدم بیرون و وارد حال شدم گوشیمو به تلویزیون وصل کردم وارد گالری شدم و اولین فیلمی که با هیون گرفته بودیم رو پلی کردم لبخندی به اون خاطره زدم
فلش بک :
هیونننن
+جانم
بالاخره ماهی گرفتم
+او پسر کوچولوی من ماهی گرفته ولی فکر کنم همراه ماهی ها شنا کردی
یاااا
داشت می‌خندید منم خندیدم راست می‌گفت خودمو کامل خیس کردم تا بتونم یکی بگیرم به منظره روبروم نگا کردم انعکاس درخت ها و ماه و ستاره های زیبایی که بهمون چشمک میزدن زیبا ترین صحنه است
+پسرم دوسش داره ؟
اوهوم ددی
از پشت بغلم کرد و کنار گوشم شروع کرد به اهنگ خوندن همراه با اهنگ بدنمو تکون میدادم و از اهنگ خوندنش لذت می‌بردم دیوانگی محض بود چون رو قایق داشتیم میرقصیدیم تعادلمون رو از دست دادیم و افتادیم تو دریا اروم خنده ای کردم چون هیون سفت منو چسبیده بود
لههه شدممممم
+جدی
محکم تر از قبل بهم چسبید
مرسی حرفم به هیج جات نبود
+یورولکام بیبی
دوباره سوار قایق شدیم و به سمت ساحل رفتیم از قایق پیاده شدیم با بادی که بهم خورد لرزیدم که هیون از پشت بغلم کرد
خیلی سرده
+اوهوم
نباید پیاده میگفتم بیایم
+کی گفته پیاده بپر رو کولم
لبخندی زدم و پریدم رو کولش پاهامو دور کمرش حلقه کردم و دست هام رو دور گردنش
+سفت بچسب
منظورت .....آروم تررررر
با تندترین سرعت شروع کرد به دویدن اروم خندیدم از دیوانگی این مرد وقتی رسیدم خونه منو گذاشت کنار بخاری و رفت حموم داغ رو آماده کرد من کنار بخاری خوابم برد ولی فردا صبح تو بغلش خواب بودم
پایان فلش بک
خواب اوهوم با دیدن اون خنده های زیبا و خاطره زیبا تر رو مبل خوابم برده بود هیچ اهمیت ای نداشت بدنم درد میگرفت میخوام به عزیزانم تا ابد عمرم اهمیت بدم حتی اگه اونا ازم جدا شن از دور حواسم بهشون باشه
هیونجین ویو :
هیچوقت فکر نمیکردم معتاد
خنده هاش
چشم های زیباش
موهای نرم و قشنگ
لب های گیلاسی
دست های کیوتش
صداش
ناخون های گربه ایش
لبخند هاش
عکس هاش
پوزخند هاش
بغل کردن‌ هاش
دعوا کردن هاش
چشم غره رفتن هاش
نگاه کردن هاش
غذا خوردن هاش
ذوق کردن هاش
اهنگ خوندن هاش
اوه من معتاد همه چیز فلیکس شدم
همینطور که داشتم فکر میکردم لنا وارد اتاق شد
+بلد نیستی در بزنی
لنا :مگه باید بزنم
این دختر چرا انقدر پرو عه
+خب راست میگی چون حیون ها بلد نیستن که در بزنن
با این حرفم عصبی شد و جیغ بلندی کشید
+کر شدم اروم تر میمون تو اون طویله یاد ندادن اروم باشی
لنا : اون موقع ای که جلوم به پام بیوفتی هم میبینم
اروم خندیدم که با عصبانیت از اتاقم رفت بیرون اون میدونست با لیکس تو رابطه ام ولی جرئت اش رو نداره چون میدونه قراره چه بلایی سرش بیارم  اهنگ مورد علاقمون رو پلی کردم و اروم به خواب رفتم
>>>>>>>>>>>>>
های دارلینگ
اتفاق های جالب تری قراره پارت های بعد بیوفته که بابتش زیادی هیجان دارم
ممنون میشم اون ستاره پایین رو فشار بدی

اهنگگگ جدیدترکوندهه😭😭😭
باید زودتر میگفتم ولی گشادم

City Of StarsWhere stories live. Discover now