مینهو ویو:
سنگینی روی شونم حس کردم به اون سنجاب کیوت نگاه کردم که خوابش برده بود و غذا تو دهنش مونده بود اروم خندیدم و موهاش رو نوازش کردم ( من مینسونگ رو بیشتر دوست دارم با اینکه خودم طرفدار هیونلیکسم ولی تو این فیک مینسونگ رو بیشتر میدوستم اگه میبینید بچه حرف نمیزنه بدونید رفته کپیده )
سرشو بیشتر به دستم فشار داد که آروم بهش لبخندی زدم از جام بلند شدم و جیسونگ رو بغل کردم
) لیکس
جانم
) میشه اتاق مهمانو بهم نشون بدی جیسونگ خوابش برده
+ کاملا مشخصه
از جام بلند شدم و فیلم.رو استپ کردم اتاق رو به مینهو نشون دادم که مینهو رفت داخل
مینهو لباس راحتی نمیخوای واسه جیسونگ
) اگه بدی ممنون میشم
باشه پس چند دقیقه لی صبر کن الان میام
رفتم طبقه بالا و وارد اتاقم شدم از توی کمد یه لباس نسبتا گشاد و بلند برداشتم در کمدو بستم و از اتاق خارج شدم سمت اتاق مهمان رفتم اروم در زدم که مینهو درو باز کرد و لباس رو ازم گرفت با تشکر کوتاهی درو بست
سویا : فلیکس
بله خاله
سویا: من میرم بخوابم هر وقت خواستی بخوابی درو چک کن ببین قفله یا نه
باشه
رفتم تو حال که به وضع هیون نگاه کردم
هیون این چه وضعشه
+بیا بغلم
چشمی واسش چرخوندم و رفتم تو بغلش سرمو رو سینش گذاشتم و اروم به فیلم خیره شدم
هیونی
+چیه گیلاس
اوممم میگم الان نباید بری خونه ات
هیون منو بلند کرد و خودش هم بلند شد
هیون چی شد
+هیسس
انگشت اشاره اش رو روی لبم گذاشت بهم یه قدم نزدیک شد که من یه قوم عقب رفتم اون هرچقدر نزدیک میشد من عقب تر میرفتم فکر میکردم با این کار میتونم فرار کنم ولی حواسم به دیوار پشت سرم نبود خواستم یه قدم دیگه بردارم که دیدم چسبیدم به دیوار
فاصله صورت هامون ؟ اوه پسر اگه حرفی میزدم لبم به اون دو تیکه گوشت برخورد میکرد اروم لب زد
+دوست داری برم
نه ولی مامانت
+مامانم مهم نیست
( هیون جان بدبخت شدن شما به مامانت برمیگرده بعد مهم نیست )
ساکت شدم و غرق اون اقیانوس چشمهاش شدم اون فاصله کم رو از بین برد و شروع کرد به مکیدن لب بالام دستمو توی موهاش بردم و اروم چنگ میزدم سرمو کج کردم و شروع کردم به همراهی کردن به باسنم چنگ زد دوتا پامو دور کمرش حلقه کردم منو بیشتر به دیوار چسبوند که به کمرم قوسی دادم
) تو حال
پوکر به هیون نگاه کردم و لعنتی به این شانس فرستادم هیونجین ازم جدا شد تو همون پوزیشن بودیم
+چی میخوای
) هیچی هیچی میرم به ادامه کاراتون برسین
هیونجین بوسه ی دیگه روی لب هام گذاشت و منو ول کرد موبایلش رو برداشت رفت جلو در و کفش هاشو پوشید
کجا
+خونه
ناراحتی؟
با این حرفم بهم نگاه کرد نگاهش هیچ حسی نمیداد لبمو اروم گاز گرفتم کفششو پوشید و درو باز کرد
+نه ناراحت نیستم فقط دیگه دیر وقته
چند ثانیه مکث کرد و بعد با لحن تمسخر آمیزی گفت
+مامانم نگران میشه
آروم زدم زیر خنده
هیونجین نگاه تیزی بهم کرد و از خونه بیرون رفت تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم سمت اتاقم وارد اتاقم شدم
اینجا چخبر شده
تمام وسایلم بهم ریخته بود اه ای از بدبختی کشیدم و شروع کردم به جمع کردن اتاق
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
هیونجین ویو:
بعد ۲۰ دقیقه رانندگی به خونه رسیدم درو باز کردم و وارد خونه شدم
(علامت خانم هوانگ : ×)
×اومدی کجا بودی
+خونه رفیقم
×از فردا میری شرکت
+آره مام
×بیا اینجا بشین باهات حرف دارم
آروم سرمو تکون دادم و رفتم روبروی مامانم نشستم
×من فردا میرم املاکی و به احتمال زیاد همین فردا یه خونه میخرم
+خب اینو که میدونم
×و میدونی لنا پیشته هیون بفهمم فقط (یاد تهدید کردن مامانم افتادم بفهمم فقط اینکاررو کردی از گوشی محرومت میکنم واسه ۱ روز واقعا اونموقع ۱ روز نصف عمرم بود) اذیتش کردی نه تنها مجبورت نمیکنم بریم آمریکا بلکه لنا هم تو شرکت باید کار کنه
+مامان تو میدونی من از اون دختر متنفرم بعد داری اینو میگی هدفت از ازدواج منو لنا چیه
×هدفم؟ به غیر از خوشبخت شدن تو ( ما که میدونیم فقط واسه کاره )
+اگه این خوشبختیه من نمیخوامش
×نمیخواستم این کارو کنم ولی این هفته با لنا نامزد میکنی ( واددددددددد
بچه آروم برو بخواب
نامزد فلیکس جر میخوره
اروم باش
بزار دستتو گاز بگیرم
اروم بگیر
اوکی
واستون از تمام قلب دعا میکنم که همسایه تون رفیقتون نباشه و مامان رفیقمون با مامانتون صمیمی نباشع که ۳ ماه تابستون من اینو باید تحمل کنم
از خدات باشه
-_-*
(
+ولی مامان
×همینی که گفتم برو بخواب
از جام بلند شد
YOU ARE READING
City Of Stars
ParanormalA voice that say's, I'll be here یه صدا که میگه من اینجام And you'll be alright و تو هم حالت خوب خواهد بود I don't care if I know Just where I will go مهم نیست که بدونم کجا میخوام برم 'Cause all that I need is this crazy feeling چون تنها چیزی که نیا...