بانی نمیخواد چیزی بگه؟
زبونم رو روی لب هام کشیدم و اروم با صدای گرفته ای گفتم
چی..ز خ...ا..صی....نی...ست
+چونشو گرفتم و اروم بهش گفتم
+مطمعنی جوجه صدات داره میلرزه
+منتظر به لب هاش خیره شدم و منتظر حرفی بودم ولی چیزی جز سکوت گیرم نیومد اه عمیقی کشیدم و محکم بغلش کردم و بوسه ای روی سرش گذاشتم شروع کردن به نوازش کردن موهای زیباش بوسه ی دیگه ای روی سرش گذاشتم و بلندش کردم اروم هین ای کشید و دستش رو دور گردنم حلقه کرد به سمت تخت رفتم و روی تخت گذاشتمش از توی کمد یه دست لباس برداشتم و روی تخت نشستم
+بیا
از دستش گرفتم و به لباس ها نگاه کردم اروم خنده ای کردم و بوسه ای روی گونه های مردم گذاشتم از جام بلند شدم و شروع کردم به عوض کردن لباسم
+از جام بلند شدم و کمرشو گرفتم و به سمت آیینه بردم از پشت گرفتمش و سرمو روی شونه اش گذاشتم
+قشنگ نیست فرشته ؟
+به لبخند زیباش نگاه کردم و روی صندلی نشستم و روی پام نشوندم و ژل و اتو رو برداشتم و شروع کردم به حالت دادن اون ابریشم های زیبا
**✿❀ ❀✿****✿❀استایل شون
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
با استرس پامو تکون میدادم و دست هیون رو محکم گرفته بودم
+از ارتفاع میترسی لیکس
نه.. ن.. ه چی.. زی.... نی.. ست فقط.. است..رس دارم واسه.. کار
+توی دلم لعنتی به خودم کردم که این بچه رو وارد کارم کردم و حتی نمی تونم الان ارومش کنم با صدای اروم اما محکم لب زدم
+جوجه تو بهترینی متاسفم نمی تونم الان ارومت کنم چون همینطوری بابت لباس هامون چشم های همه رو مونه
تند تند سر تکون دادم هدفونمو در اوردم و اهنگو پلی کردم
༶•┈┈⛧┈♛
tׁׁׅׅhׁׁׅׅ֮֮ꫀׁׅܻ݊ ꫀׁׁׅܻׅ݊᥎ׁׅꪱׁׁׁׅׅׅᥣׁׅ֪ ꪱׁׁׁׅׅׅtׁׅ ׅ꯱℘ꭈׁׅꫀׁׅܻ݊ɑׁׅժׁׅ݊ ᥣׁׅ֪ꪱׁׁׁׅׅׅƙׁׅꫀׁׅܻ݊ ɑׁׅܻ ܻ⨍ꫀׁׁׅܻׅ݊᥎ׁׅꫀׁׅܻ݊ꭈׁׅ ɑׁׅhׁׁׅׅ֮֮ꫀׁׅܻ݊ɑׁׅժׁׅ݊
شر شیوع یافته مثل تب
ꪱׁׁׁׅׅׅtׁׅ ᨰׁׅɑׁׅׅ꯱ ݊ꪀꪱׁׁׁׅׅׅᧁׁhׁׅ֮tׁׅ ᨰׁׅhׁׅ֮ꫀׁׅܻ݊݊ꪀ ᨮׁׅ֮ᨵׁׅׅυׁׅ ժׁׅ݊ꪱׁׁׁׅׅׅꫀׁׅܻ݊ժׁׅ݊ ꩇׁׅ֪݊ ᨮׁׅ֮ ܻ⨍ꪱׁׁׁׅׅׅꭈׁׅꫀׁׅܻܻ݊⨍ᥣׁׅ֪ᨮׁׅ֮
چی میتونستم بگم تا تو رو از مرگ جدا کنم
ᨵׁׅׅhׁׅ֮ ᝯׁ֒ᨵׁׅׅυׁׅᥣׁׅ֪ժׁׅ݊ ꪱׁׁׁׅׅׅ ֮ϐׁꫀׁׅܻ݊ tׁׅhׁׅ֮ꫀׁׅܻ݊ ׅ꯱ƙׁׅᨮׁׅ֮ ᨵׁׅׅ݊ꪀ tׁׁׅׅhׁׁׅׅ֮֮ꫀׁׅܻ݊ ܻ⨍ᨵׁׅׅυׁׅꭈׁׅtׁׁׁׁׁׅׅׅׅׅhׁׅ֮ ᨵׁׅׅܻ⨍ յׁׅυׁׅᥣׁׅ֪ᨮׁׅ֮?
اوه آیا میشه من در چهارم جولای آسمان باشم
ᨰׁׅꫀׁׅܻ݊ᥣׁׅ֪ᥣׁׅ֪ ᨮׁׅ֮ᨵׁׅׅυׁׅ ժׁׅ݊ᨵׁׅׅ...........
»»————><————««**•̩̩͙✩•̩̩͙*˚ ˚*•̩̩͙✩•̩̩͙*˚*
بعد از 15 ساعت هواپیما فرود اومد و پیاده شدیم و ساک هامون رو گرفتیم سوار ماشین هایی که جلوی در منتظرمون بودند شدیم و به سمت هتل حرکت کردیم
{{چند مین بعد}}
توی لاوی منتظر بودیم تا کلید های اتاقمونو بدن حدودا 30 نفر بودیم و من به غیر از هیون و مینهو و جی کس دیگه ای رو نمیشناختم اه عمیقی کشیدم و چشمامو بهم فشار دادم نمیدونستم چیکار کنم با صدای هیونجین به خودم اومدم و بلند شدم به هر دو نفر یه کلید میداد
+جنی و لیسا
جنی و لیسا: بله اقا هوانگ
+اینم کلیدتون اتاق 1010
اون دو دختر تشکر کوتاهی کردن و رفتن هیونجین به ترتیب همه رو صدا میزد همه رفتن و فقط منو اون موندیم دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو به سمت اسانسور برد دکمه رو زد و منتظر موند تا به همکف برسه
هیون
+جونم فرشته
چیزه خب میدونی
تو صورتم خم شد و منتظر ادامه حرفم بود بیخیالی گفتم و وارد اسانسور شدم کارتو زد به سنسور و طبقه 3 رو زد
+نمیخوای بگی
بیخی چیز خاصی نبود
در اسانسور باز شد و از اسانسور خارج شدم و سمت اتاق رفتم کارتو زدم و وارد اتاق شدم کفشمو دراوردم و خودمو رو تخت پرت کردم نفس عمیقی کشیدم با تکون خوردن تخت برگشتم و به هیون نگاه کردم دستشو اروم روی گونه ام کشید و بهم لبخندی زد من لیاقت این مردو ندارم شاید فقط باید میرفتم و میزاشتم با لنا نامزد کنه اینشکلی شاید شاید واسش بهتره اون بخاطر من دوباره گی شد و اگه خانواده اش باز بفهمن چه بلایی سرش میاد ولی من نمی تونم ترکش کنم با صداش ریشه افکارم پاره شد و بهش نگاه کردم
+چرا بغض کردی خوشگلم
بغضمو اروم قورت دادم و با صدایی که نلرزه اروم گفتم
چیزی نیست هیون فقط ذهنم درگیره
اروم روم خیمه زد و چونه مو با دستش گرفت و لبش رو به لبم کوبید گاز های ریزی از لبم میگرفت ازم جدا شد و بغلم کرد و به سمت حموم برد درو با پاش باز کرد و توی وان گذاشتم توی وان نشست و شلوارمو و باکسرمو باهم دراورد هینی کشیدم و پاهامو جمع کردم پاهامو از هم باز کرد و گذاشت روی شونه اش سرشو نزدیک سوراخم برد و شروع کرد به لیس زدن سوراخم جیغی کشیدم و به کمرم قوسی دادم
اهه.... هی... ون...
اسپنک محکم به لپ باسنم زد و سرشو از سوراخم فاصله داد نگاهی بهم کرد و اروم موهامو کشید
+قرارمون چی بود بیبی بانی؟
ناله ای کردم و اروم گفتم
نم.. یدو... نم
سرشو نزدیک گوشم برد و مک محکمی به لاله ی گوشم زد به کمرش چنگی زدم و اروم ناله کردم از لاله ی گوشم دل کند و کنار گوشم غرید
+قرارمون... این... بود.... که از کلماتی... مثل ددی استفاده کنیم
اروم سرمو تکون دادم و گفتم
آجوشی چطور؟؟؟
سرشو تو گردنم برد و شروع کرد به مکیدن گردنم با دستم شونشو چنگ میزدم و هلش میدادم
اهه.. هیون.. فردا اهه عکس.... برداریه
از گردنم دل کند و با بیخیالی بهم نگاه کرد
+خب الان چیکار کنم
چنگی به گردنش زدم و محکم موهاشو کشیدم اما اصلا تکونی نخورد و با بیخیالی نگام میکرد بلند شد و شیر اب رو باز کرد لباس هاشو دراورد و سمتم اومد بلندم کرد و بلوزمو دراورد و منو زیر دوش اورد درجه اب رو تنظیم کرد و از پشت بغلم کرد سرشو روی شونم گذاشت و اروم توی گردنم نفس میکشید نفس عمیقی کشیدم و با صدای اشفته گفتم
هیون
+جونم
میشه اون سیخ کبابو انقدر در کونم نمالی ببخشیداااا
اروم خنده ای کرد و بیشتر به کارش ادامه داد ناله ای اروم کردم و به کمرم تو بغلش قوس دادم چسبوندم به دیوار و دو تا انگشتشو زد به لبم دهنمو باز کردم و شروع مردم به خیس کردن انگشت اشاره و وسط انگشت هاشو از دهنم دراورد و سمت پایین تنم برد لپ های باسنم رو از هم فاصله داد و دو تا انگشتشو واردم کرد ناله ای کردم و به شونه اش چنگ زدم بعد از چند دقیقه شروع کرد به تکون دادن انگشت هاش سومین انگشت هم اضافه کرد اروم ناله ای کردم
هیون... خو.. دت
انگشت هاشو کشید با حس خالی شدنم ناله ای کردم منو پشت به خودش برگردوند و یه ضرب دیکشو واردم کرد جیغ بلندی کشیدم و به دیوار چنگ زدم شروع کرد به تلمبه زدن اروم ناله ی بلندی کردم و با صدایی که میلرزید گفتم
اون... جا
بقیه ضرباتش رو به همون قسمت میزد قوس ای به کمرم دادم و با شدت کام شدم و اون هم داخلم شد اهی از لذت کشیدم هیونجین منو تو بغلش کشوند و زیر دوش اب برد بوسه ای روی گردنم گذاشت و اروم گفت
+عالی بودی خرگوشک
بدنمو شست و حوله رو از کمد برداشت حوله رو تنم کرد و بلندم کرد دستمو دور گردنش حلقه کردم و لبشو اروم بوسیدم روی تخت گذاشتم و کولر رو خاموش کرد کنارم دراز کشید و پتو رو روی خودمون کشید از پشت منو به خودش چسبوند و بوسه ای روی موهام گذاشت و اروم بخواب رفتیم
✧・゚: *✧・゚:*✧・゚: *✧・゚:*
سلاممممممم خوشگل های مننن
چطورین
ممنونم که دارید با نگاه های زیباتون فیکمو میخونین
بوس بهمتون ممنونم که ووت میدین و انرژی میدین 🤍🤍🤍 هفته بعدی یکشنبه اپ میکنم
((1233))words
YOU ARE READING
City Of Stars
ParanormalA voice that say's, I'll be here یه صدا که میگه من اینجام And you'll be alright و تو هم حالت خوب خواهد بود I don't care if I know Just where I will go مهم نیست که بدونم کجا میخوام برم 'Cause all that I need is this crazy feeling چون تنها چیزی که نیا...