وارد کلاس خالی شد و قدمهای بلندش رو بهطرف میز آخر که کیفش روش قرار داشت، برداشت.
زیپ کولهاش رو باز کرد و بطری آبش رو توی کیفش گذاشت.
خودکار و کتاب ریاضیش رو هم توی کیفش گذاشت و بعد از برداشتن کیفش و انداختنش روی شونهاش، چرخید تا از کلاس خارج شه؛ اما نگاهش قفل نگاه تیرهٔ جونگکوک که بین چهارچوب در کلاس ایستاده بود و بهش نگاه میکرد قفل شد.
نگاهش رو با بیتفاوتی از پسر گرفتن و قدمهای بلندی که حالا سرعت گرفته بودند رو بهطرف در برداشت تا از کلاس خارج شه.
مقابل جونگکوک که راه رو سد کرده بود ایستاد و بدون نگاه کردن بهش به سردی گفت:"برو کنار."
جونگکوک خیره به سر پایین افتادهٔ تهیونگ، پرسید.
"و اگه نرم؟"
تهیونگ سرش رو بالا آورد و نگاهش رو به چشمهای تخس جونگکوک داد. قدمی به جلو برداشت که باعث کم شدن فاصلهٔ بینشون شد.
در حالیکه به عمق تیرگی نگاه پسر کوچکتر خیره بود، با لحن سردی لب زد."تضمین نمیکنم صورتت رو پایین نیارم!"
همونطور که نگاه تخسش رو که سعی میکرد شرمنده نباشه رو، روی کبودیهای محو صورت تهیونگ میچرخوند، جواب داد.
"صورتم خوشگلتر از اونیه که بخوای پایین بیاریش!"
جونگکوک عادت کرده بود تهیونگ از زیباییش تعریف کنه؛ پس به رسم همیشگیش این حرف رو زد!
نگاهش رو، روی بینی خوشفرم تهیونگ که حالا به لطف مشتهای خودش وَرَم کرده بود قفل کرد.
قدمی به جلو برداشت و این باعث شد فاصلهٔ بینشون کمتر از حد معمول باشه!
پمادی رو از جیب شلوار خارج کرد و با گذاشتن کف دست چپش روی سینهٔ تهیونگ که بخاطر باز بودن دکمههای فرم مدرسهاش برهنه بود، کمی به عقب هلش داد.
پماد رو بهطرفش پرت کرد که تهیونگ طی یک حرکت سریع پمادی که بهسمتش پرت شده بود رو بین دستهاش گرفت.
جونگکوک به پماد اشاره کرد و شروع به حرف زدن کرد."برای کبودیهای روی صورتته. سوءتفاهم نشه؛ برای معذرتخواهی نیومدم!"
خیره به نگاه تهیونگ که هنوز هم تغییر نکرده بود، ادامه داد.
"چون خیانت سارا رو بهم ثابت کردی دلیل نمیشه پا از حدت فراتر بذاری. باید خدات رو شکر کنی که فقط یه مشت زدمت!"
تهیونگ بدون حرف از کنار جونگکوک رد شد و پمادی که پسر بهش داده بود رو بهطرفش پرت کرد و بعد از کلاس خارج شد.
تمام حرفش همین بود؟
خوشخیال بود که فکر میکرد پسر پشیمونه و برای عذرخواهی پیشش اومده!
با اینکه یونگی گفته بود جونگکوک حرفی برای گفتن داره؛ اما تهیونگ قصد نداشت با جونگکوک ملاقات کنه و حالا خود پسر کوچکتر بود که اومده بود دنبالش!
اون پسر مغرورتر و لجبازتر از چیزی بود که تهیونگ فکر میکرد.
YOU ARE READING
My Boy
Non-Fictionتهیونگ کیم، تازه وارد دبیرستان تاونسند هریس ایالات متحده، فکرش رو نمیکرد پسری که توی پیست مسابقه شکستش داده یکی از دانشآموزهای اون مدرسه باشه. جونگکوک، پسری که سخت به دست میاومد و تهیونگ پسر شر و دردسرسازی بود که به هر قیمتی اون پسر خوشگل که از...