PT:29B

250 30 12
                                    

به در ضربه زد تا معلم با شنیدن صداش بهش اجازهٔ ورود بده. زمانی که این اجازه توسط معلم ریاضی صادر شد، تهیونگ بدون مکث دستگیرهٔ در رو پایین کشید و وارد کلاس شد.
"فکر کردم مردی."

واردشدنش به کلاس مساوی شد با خطاب‌شدنش توسط لحن حرصی آنتونی.

بدون اینکه به آنتونی نگاه کنه و جواب حرفش رو بده، بی‌توجه به نگاه‌های خیرهٔ دانش آموزان، به‌خصوص جاش، سارا و اکیپ دوست‌هاش، به مرد خیره شد و دلیل تأخیرش رو توضیح داد.

"با آقای جئون صحبت می‌کردم."

مرد سرش رو تکون داد و برگه‌های توی دستش رو، روی میزش گذاشت و بعد کوتاه گفت:

"بشین."

روی میز همیشگیش نشسته بود و با اخم واضح و پررنگی بین ابروهای تیره‌اش، به تخته که با مسئله‌های ریاضی پر شده بود نگاه می‌کرد. موهاش به‌هم ریخته بودند و کلاه هودیش روی سرش قرار داد، خودکار بین انگشت‌هاش رو تند تکون می‌داد و حتی لحظه‌ای خیرگی نگاهش رو از روی تخته برنمی‌داشت.

نیازی به تحلیل رفتارهاش نبود، تنها دیدن نگاه عصبیش و اخم بین ابروهاش کافی بود تا هر کسی متوجهٔ عصبانیتش بشه.
تهیونگ قصد داشت به‌سمت پسر بره؛ اما در عین حال موندن کنار دوست‌هاش رو هم می‌خواست. انتخاب بین جونگکوک و دوست‌هاش سخت بود؛ چون تهیونگ چند روز به مدرسه نیومده بود و هیچ‌کدوم از دوست‌هاش هیچ خبری ازش نداشتند.

تأخیرش در نشستن سر جاش توجه معلم رو جلب کرد و باعث شد دوباره مورد خطاب صدای بم و مردونه‌اش، بشه.

"چرا هنوز اون‌جایی، کیم؟ بشین سر جات."

با شنیدن صدای مرد تصمیم گرفت به دوراهی ذهنش پایان بده و قدم‌های آرومش رو به‌سمت جونگکوک برداره.

جای خالی‌ای کنار جونگکوک وجود نداشت و مثل همیشه یونگی کنار پسر نشسته بود؛ اما تهیونگ بدون اینکه حرفی بزنه، نگاهش رو به دوستش دوخت و بهش اشاره کرد که میزش رو با میز خودش عوض کنه.

یونگی بلافاصله بلند شد و همراه با وسایلش روی صندلی میز پشتی نشست.

تهیونگ کنار جونگکوک روی صندلی نشست و بعد از قراردادن کیفش روی میز، نگاه خیره‌اش رو به نیم‌رخ جونگکوک دوخت.

جابه‌جایی یونگی، ورود تهیونگ به کلاس، نشستن کنارش و احساس‌کردن خیرگی نگاهش... هیچ‌کدوم از این‌ها باعث نشدند جونگکوک نگاه سرد و البته عصبیش رو از تختهٔ مقابلش بگیره.

بعد از شب قبل تا به الان این اولین باری بود که جونگکوک رو می‌دید و تهیونگ عمیقاً دل‌تنگ پسر کوچیک‌تر بود.

دست چپش رو از زیر میز پایین برد و روی رون پای جونگکوک گذاشت و شروع به آروم نوازش‌کردن پسر کرد.

My BoyWhere stories live. Discover now