"kiss in the fight

685 62 4
                                    


V.

بلاخره بعد چند ساعت سخت تو ماشین رسیدیم به باشگاه

منتظر بودم جونگکوک بره داخل تا پشت سرش وارد بشم ولی با کنار رفتنش بهش نگاه کردم:بفرمایید

همینطور که میگفت درو واسم باز کرد و دستشو جلوی در گرفت ...خب اگه بگم ذوق نکردم دروغ گفتم این رفتاراش که پر از احترام بود بهم کلی حس خوب میداد
لبخندی زدم و وارد شدم اونم پشت سرم داخل اومد
با صدای داد بلند تو جام پریدم:کوک معلوم هست کودوم گوری هستی سه ساعت دیر اومدی

به مردی که داد زده بود نگاه کردم الفا بود قشنگ معلوم بود الفا بود و اون عطر تلح و یخ شکلات و چهره ای که پر از خشم بود
از حق نگذریم یکم ترسناکه
جونگوگ برای اروم کردنم دستی به شونم کشید و سمتش رفت:میبینی که اینجام دفعه دیگه هم جلوی امگام سرم داد نکش نامجون اینجا فقط مربیمی

با لحن سرد و خشنی اینارو گفت که حتی منم از اون لحن یخ زدم ولی اون الفاعه خنده ای کرد و به من نگاه کرد:او پس حقیقت داره امگاتو پیدا کردی ...واست خوشحالم برادر کوچیکه و دفعه دیگه منو نامجون صدا کن ببین چه اتفاقی برات میوفته

برادر چی؟؟؟؟؟داداششهههه البته خب الان که دارم دقت میکنم متوجه شباهت رفتاریشون شدم جفتشون میتونن به مقدار زیادی ترسناک باشن و زرت زرت همو تهدید کنن چه خانواده عالی

با دستش موهای جونگکوک رو بهم ریخت که جونگکوک دستشو پس زد:همین حالا گفتم اینجا فقط مربیمی

هیونگش خنده ای کرد و سمت من اومد:خب حالا توعم عصبی....من نامجونم برادر بزرگتر کوک خوشبختم

چهرش برعکس چند دقیقه قبل کاملا اروم‌شده بود و یه آرامش و امنیت خاصی داشت:منم تهیونگم‌ خوشبختم

باهاش دست دادم و به کوک نگاه کردم:من تهیونگو امروز اوردم اینجا لطف کن زیاد رایحه آزاد نکن اذیت میشه

نامجون بهش نگاه کرد:تو عصبیم نکن من رایحه ازاد نمیکنم الانم سریع لباس عوض کن گرم‌کن همینجوری خیلی عقبیم یه چیزی هم پیش اومده باید راجبش صحبت کنیم

کوک سری تکون داد و سمت من اومد خم شدو گونمو بوسید:برو پیش جیمین لاو منم میام

سری تکون دادمو لبخند زدم
کوک سمت رختکن رفت و من موندم و داداشش بهش نگاه کردم داشت با یه لبخند احمقانه نگام‌میکرد:خیلی جالبه جونگکوک خیلی نرم باهات برخورد میکنن برعکس  رفتارش با بقیه

نفس عمیقی کشید و دوباره سمت من برگشت:دنبالم بیا میرمت پیش جیمین فکر کنم الان به بودن تو کنارش نیاز داره

سری تکون دادم و دنبالش راه افتادم یکم نگران حال جیمین شدم حس میکنم خوب نیست

از پشت سر بهش نگاه کردم اصلا شکل جونگکوک نبود یه چهره پخته تر داشت و هیکلش چهارشونه تر بود و البته قدش که واقعا خیلی بلند بود یه نفر چجوری میتونه انقدر قد بکشه مگه بچه بوده چی خورده

Fighter || KookVWhere stories live. Discover now