V.
کسی حرفی نمیزد همه شوکه شده بودن هیچکس از گذشته ما خبر نداشت هیچکس نمیدونست دلیل اصلی فرار ما از کره به آمریکا چی بود و الان اون دلیل جلومون وایساده بود:"تو....عوضی واسه چی اومدی اینجا بکش عقب گورتو گم کن برو"
با صدای لیا که از پشت سرش میومد همه توجها سمتش جلب شد اون واسه چی اینجاس:"و سومین امگای من... بزرگ شدی لیا"
لیا سمت ما اومدو جلومون وایساد:"با اون دهن کثیفت منو واسه خودت خطاب نکن عوضی خودتم میدونی به خاستت نمیرسی مینسو "
لبخندی زد:"او لیای عزیزم امگای وحشی من این حرفو نزن میدونی که امگاهای خاندان کیم متعلق به خاندان جانگ هستن"
از این رسم متنفر بودم مینسو در اصل پسر عموی ماست و یه الفای خون خالص پدرم جزو خاندان جانگ بود و مادرم جزو خاندان کیم مادرم امگای خالص در اومد و به خاطر همین باید با یکی از الفا های خانواده جانگ ازدواج میکرد ما هم چون امگا در اومدیم فامیلی کیم رو به خودمون گرفتیم و طبق رسوم باید با یه الفا از خانواده جانگ ازدواج میکردیم و چون فقط مینسو الفا بود هر سه تامون باید توسط اون مارک میشدیم جین نتونست از زیرش در بره و مینسو به زور مارکش کرده بود و جین به خاطر نخاستنش مارکشو رد کرد و از اون موقع گرگش دیگه ظاهر نشد همه دکترا گفتن که گرگش مرده ولی خودش باور نمیکرد میگفت جری فقط یکم زمان لازم داره
جین کنار لیا وایساد:"بهتره بری مینسو همونطور که میبینی تهیونگ جفتشو پیدا کرده و ماهم از اون خانواده زدیم بیرون "
هنوزم جین خیلی قوی تر از من بود من هنوز نمیتونستم چیزی بگم یا حرفی بزنم هنوز پر از ترس بودم
با دستی که دور کمرم حلقه شد تو جام پریدمو به جی کی کنارم نگاه کردم درسته مارک منو داشت پس ترسمو حس میکرد و البته منم کلملا عصبانیت اونو حس میکردم:"مهم نیست کی جفتشه اون مال منه جین همونطور که تو و لیا مال منین"
جی کی خنده صدا داری کرد:"گنده تر از دهنت حرف میزنی"
حلقه دستشو دور کمرم سفت تر کرد و ادامه داد:"ادامه بدی مجبور میشم کاری که نمیخام جلوی امگام انجام بدمو انجام بدم"
چشاش کاملا قرمز شده بود و فرموناش به شدت تند شده بودن :"خون خالص هان؟چه جفت خوبی تهیونگم"
جی کی خنده عصبی کردو یه قدم جلو رفت که نامجون بازوشو گرفت:"یه بار دیگه تکرار کن تا دهنتو خورد کنم عوضی"
قبل از اینکه چیزی بگه با مشت محکمی که تو فکش خورد دو قدم عقب رفت:"یه بار دیگه رو داداشم میم مالکیت بزار تا همینجا گردنتو خورد کنم فهمیدی"
مینسو خنده ای کردو بهش نگاه کرد:"به عنوان یه امگا مشت محکمی داری لیا"
جین لیا رو عمق کشید :"بهتره بری مینسو"
YOU ARE READING
Fighter || KookV
Werewolf"صبر کنید تا کامل بشه " جهانی که با امگا ها مثل برده رفتار میکنه و پر از تبعیض برای اون هاست فقط امگا هایی راحت زندگی میکنن که جفت دارن تهیونگ امگایی که همراه با بردار امگاش پیش خواهرش که آمریکا زندگی میکنه مهاجرت میکنه هر دوی اون ها سعی میکنن به ع...