𝕡𝕒𝕣𝕥 6⁺¹⁸ ⌖

1K 79 4
                                    

به سختی نفس میکشید ... دستش رو رو قفسه ی سینه اش گذاشت و صورتش رو جمع کرد.

اولین بارش نبود اما دردش هم مثل همیشه نبود

وانگ : رییس داروتون رو آوردم ..

اجازه بدید کمکتون کنم

- نه خودم انجامش میدم ، تنهام بزار ، باید کمی استراحت کنم

وانگ سرنگ رو آماده کرد و کنار تخت روی میز گذاشت ..

اگه به چیزی نیاز داشتید لطفا خبرم کنید ... و از اتاق خارج شد .

پد الکلی رو روی محل مورد نظر کشید و سوزن رو تو رگش فرو کرد ..

پد الکلی رو روی محل مورد نظر کشید و سوزن رو تو رگش فرو کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


- اه لعنتی .. به کوک فکر کرد .. به مزایده ، به کازویا ، به پسرش که با تن برهنه جلوی اون همه آدم ایستاده بود ..

فکر کردن کلافه اش میکرد .. بیشتر به خون کازویا تشنه میشد ..

- سر کوک خیلی عصبی شدم ، بهتره کمی استراحت کنم...

.

.

.

جئون : جین تو عقلت رو از دست دادی ؟؟؟؟؟ چرا این کار احمقانه رو انجام دادی؟؟؟؟؟ .. باورم نمیشه .

جین : شما میخواستی کوک رو بدی دست اون آدم مریض..

من هیچ وقت اجازه نمیدم برادرم رو آزار بده.

جئون با کلافگی نفسش رو بیرون داد و رو به جین فریاد زد :

ببر صداتو بچه .. الان چی ؟؟؟ چه اتفاقی برای کوک میفته ؟؟؟ چه اتفاقی برای تو میفته ؟؟؟؟ اگه .. اگه بفهمن کوک فرار کرده ، زنده اش نمیزارن میفهمی ؟؟؟؟؟ ..

جین کلافه با صدایی که سعی داشت پایین نگه داره لب زد : دستشون بهش نمیرسه

جئون با تعجب پرسید : چی ؟؟؟ مگه اون کجاست ؟؟

جین : جایی که دستشون بهش نرسه ... از کشور خارج شده

جئون : اگر بدونِ کار توِ ، حتما با دستِ خودش میکشتت... فقط خود خدا میتونه به دادمون برسه ..

.

.

.

وانگ : صبح بخیر قربان

ABYSSWhere stories live. Discover now