+ هیونگ میشه امشب با جیمین برم بیرون ؟؟
کوک با مظلومیت پرسید. آنقدر مظلوم و معصوم بود که تهیونگ نتونست مخالفتی کنه ...
آخه محض رضای فاک کی میتونست به اون دوتا تیله قهوه ای خیره بشه و نه بگه ؟! ..
تهیونگ نفس عمیقی کشید .. دستی به موهای خرمایی پسر کوچولوش کشید و رو به اون خرگوشک لب زد :- دوست داری با جیمین بری گردش ؟! ..
کوک با لبخندی شیرین که کاملا دندون خرگوشی هاش رو به نمایش اون ببر گرسنه گذاشته بود ، زد..
- بیرون رفتن هزینه داره ، حاضری هزینه اش رو پرداخت کنی بانی کوچولو ؟!
کوک با حالت متعجب و متفکر به مرد خیره شد.. هزینه ؟! منظورش چیه ؟!
هیونگش با لبخندی مستطیلی به صورت پسر خیره شد.. دلش بوسیدن و پرستیدن نقطه به نقطه اون بدن بی نقص رو میطلبید..نگاه های هورنی کوک بین چشم و لب های مرد در رفت و آمد بود .. بیشتر از این نمیشد ..
سمتش خم شد و بوسه ای عمیق به اون لب های گوشتی و شیرین زد و آروم زمزمه کرد ..
+ این پیش پرداخت کافیه ؟!تهیونگ با لبخندی مستطیلی سری به نشونه تأیید تکون داد ..
- بسیار خب با سئونگ برید و زود هم برگردید ..کوک از خوشحالی ، هیونگش رو بغل کرد و بوسه ای عمیق تر از قبلی روی لب های مرد کاشت ..
.
.
.
به همراه جیمین وسئونگ وارد ماشین شد و جیمین آدرس جایی رو تو GPS زد ..
× اینجا عالیه .. من بارها اونجا رفتم .. خیلی خوش میگذره ..
این و گفت و به بیرون پنجره خیره شد .. تو ذهنش کلی رویابافی میکرد و دل تو دلش نبود که هرچی زودتر به اونجا برسه از فکر به کاری که میخواست انجام بده لبخندی روی لب های گوشتیش نشست ..
زمان زیادی طول نکشید که GPS ماشین اعلام کرد " شما به مقصد رسیدید "
بعد این از کلی کلنجار رفتن بالاخره جایی مناسب برای پارک کردن پیدا کردن..
زمانی که پیاده شدن کوک با تعجب به ساختمان رو به روش خیره شده بود که جیمین تنه ای بهش زد و آروم تو گوشش زمزمه کرد:× اینجا چه خفنِ .. داخلش از اینم خفن تره ..
نظرت چیه کوکی ؟؟کوک با دیدن تابلعِ بالای در با شوک به سمت جیمین برگشت و لب زد :
YOU ARE READING
ABYSS
Romanceکوک به اجبار پدرش مجبور به رفتن به آکادمی هوانگ میشه اما نمیدونه اون آکادمی پسرهای جوان را به عنوان پــ🔞ــارتنر وارث بزرگترین باند مافیای آسیا یعنی کیم تهیونگ تربیت میکنن... خرگوش کوچولو ، برای رسیدن به اهدافش که پذیرش تو دانشگاه ملی سئول هست ، حاض...