هشدار: این پارت دارای صحنه های خشونت آمیز و جنسی می باشد .لطفا با در نظر گرفتن سن و شرایط روحی خود اقدام به خواندن فیک کنید .
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
- باید درست تربیت شی . . .
بدن برهنه کوک هر ثانیه تهیونگ رو تشنه تر میکرد... دستش رو روی بدن بی نقص پسر کشید.
پوستی سفید و نرم ... بیشتر از این نمیتونست خودش رو کنترل کنه...ماه ها منتظر این لحظه بود ..
کوک آب دهنش رو به زور قورت داد و گفت :
+ من...
تهیونگ انگشتش رو گذاشت روی لب های گوشتی پسر و خیلی جدی گفت :
- باکرهای! .. میدونم!..میدونم که تاحالا رابطه ای نداشتی ..
از جاش بلند شد و دونه دونه دکمههای پیراهنش رو باز کرد .. شلوارش رو در آورد و اومد سمتش ، کنارش روی تخت نشست و موهای مشکی کوک رو از روی صورتش کنار داد و گفت :
- امشب چون بار اولتِ زیاد بهت سخت نمیگیرم ولی دلیل هم نمیشه چیزی که میخوام رو انجام ندم! ..
پسرک ترسیده لبش رو تر کرد و آروم سر تکون داد که ادامه داد:
- قانونا رو الان میخوای بشنوی یا بعد ؟!
انقدر استرس داشت که نمیفهمید مرد چی میگه ، فقط دلش میخواست هرچه زودتر این حالِ لعنتی ازش دور شه..
- قانون سوم! وقتی ازت چیزی میپرسم درست جوابمو میدی! ... فهمیدی؟!
با ترس تند تند سر تکون داد که «خوبه ای» آرومی گفت و خم شد توی صورتش ، یکم خودش رو کشید عقب که چونش رو بین انگشتاش فشرد و گفت:
- قانون چهارم .. حق نداری وقتی میام سمتت خودتو عقب بکشی!
چشماش از درد پر اشک شد ولی فقط سر تکون داد که مرد بیشتر روش خم شد ، چسبید به تاج تخت که لباش رو توی لب های کوک قفل کرد، اولش آروم لباشو روی لب های کوک کشید و بعد شروع کرد به گازای ریز گرفتن!
بخاطر مستی بشدت هورنی شده بود و عضوش بی تابی میکرد
شلاق رو بلند کرد و محکم به روی تنش میزد...
با اولین برخورد درد و سوزش تا مغز استخوان کوک رسید...
YOU ARE READING
ABYSS
Romanceکوک به اجبار پدرش مجبور به رفتن به آکادمی هوانگ میشه اما نمیدونه اون آکادمی پسرهای جوان را به عنوان پــ🔞ــارتنر وارث بزرگترین باند مافیای آسیا یعنی کیم تهیونگ تربیت میکنن... خرگوش کوچولو ، برای رسیدن به اهدافش که پذیرش تو دانشگاه ملی سئول هست ، حاض...