با نفس کشیدن عطر تن مرد ، آرامش خاصی به وجودش تزریق شد و کم کم به خواب فرو رفت..
.
.
چه چیزی میتونست اون رو از اون خواب شیرین بیدار کنه ؟!
با سرو صدای جیغ مانند جیمین به سختی از دنیای شیرین خواب جدا شد ..+ واااای خدا جوووون .. ببند جیمین ..
.
.
× کجاییی ؟؟؟؟ ... کووووووک ..منو ول کردی کجا غیبت زد ؟؟؟با چشم های خوابالود سمت در رفت و خطاب به جیمین گفت :
+ هیششش! .. چرا انقدر داد میزنی ؟؟
جیمین با شنیدن صدای کوک به پشت برگشت و وقتی دید اون از یه اتاق دیگه با حالت خوابآلودگی بیرون آمده با تعجب پرسید:
× این .. این اتاق کیه ؟؟؟ چرا اینجا خوابیدی ؟؟؟
سرک کشیدن های جیمین تمومی نداشت .. همیشه باید از همه چی سر درمیآورد و تو همه موضوعات نظر میداد..+ ها؟؟ .. از بس تو خواب خوروپوف میکردی ..
جیمین با تعجب خواست اعتراض کنه میدونست که این حرف کوک فقط بهونه است اما تا خواست اعتراض کنه با صدای محافظ هر دو به سمتش برگشتن..
.
.
سر میز صبحانه:خدمه صبحونه ی مفصلی رو روی میز چیدن .. میزی رنگین از انواع مربا و میوه و آبمیوه تا انواع شیرینی و نیمرو و .. هر دو بعد نشستن مشغول خوردن شدن. تهیونگ به پسر ریزه میزه ای که کنار کوک نشسته بود ، نگاه کرد و از این که اون از پسرش حتی ثانیه ای دور نمیشد با حرص نفسش رو صدادار بیرون داد ..
وانگ : رییس ، مربی هان اینجا هستن.
با شنیدن صدای وانگ که اون رو مورد خطاب قرار داده بود سرش رو به سمتش چرخوند و با خونسردی خوبه ای زیر لب گفت و ادامه داد :
- صبحونه ات تموم شد؟
مخاطبش کوک بود .. کوک این رو خوب میدونست..
با چشم های هیجان زده به مرد نگاه کرد هیجانی که آمیخته با ترس و استرس بود و این یه چالش جدید تو زندگیش بود
+ بله هیونگ..
- پس پاشو بریم ، خیلی کار داریمهان : اوه جناب کیم صبحتون بخیر ، امیدوارم حالتون خوب باشه
- ممنون هان بهتره بریم باشگاهاول کوک و پشتش جیمین وارد سالن شد. ... با وارد شدن به اون سالن به نسبت بزرگ و مجهز محو تماشای اطراف شدن . کوک فکرش رو هم نمیکرد که همچین سالنی تو عمارت باشه.
ESTÁS LEYENDO
ABYSS
Romanceکوک به اجبار پدرش مجبور به رفتن به آکادمی هوانگ میشه اما نمیدونه اون آکادمی پسرهای جوان را به عنوان پــ🔞ــارتنر وارث بزرگترین باند مافیای آسیا یعنی کیم تهیونگ تربیت میکنن... خرگوش کوچولو ، برای رسیدن به اهدافش که پذیرش تو دانشگاه ملی سئول هست ، حاض...